سلام
راستیاتش می خواستم در مورد هم کفو بودن بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت وصی علی عالی اعلا امیر المومنین بنویسم.
ولی دیدم بهتر اول شرح فصل عصمت خانوم حضرت زهرا رو که خیلی وقته می خواستم تو وبلاگ بزارم رو ( شاید از همون اولین روزهای تشکیل وبلاگ) براتون قرار بدم بعد هم به اثبات هم کفو بودن از زبان علامه بزرگوار حسن زاده آملی بپردازیم.
مطلب طولانی هست اما مطمئناً گوشه ای از فضایل بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها کام دوست دارانش را شیرین و گوارا خواهد نمود.( گوارای وجودتان باد این سرمستی).
حضرت علامه حسن زاده آملی ( روحی له لفدا ) در رابطه با کتاب گرانقدر “شرح فص حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة” می فرمایند:
این عِلق نفیس به نام “فص حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة” به عنوان مستدرک و متمّم کتاب مستطاب فصوص الحکم شیخ اکبر محی الدین طائی حاتمی به قلم این کمترین در بیست و دو موضع به رشته نوشته در آمده که در نوزده فصل آن را شرح کرده ایم.
علامه حسن زاده ( روحی له لفدا )در فصل هفتم به موضوع عصمت حضرت زهرا علیها السلام اشاره فرمودند .
متن عربی:
بسم الله الرحمن الرحیم
کانت فاطمه بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله )ذات عصمة بلا دغدغه و وسوسه ، و قد نص کبار العلماء کالمفید و المرتضی و غیرهما بعصمتها (سلام الله) بالآیات و الروایات، و الحق معهم و المکابر محجوج مفلوج .
و کانت – صلوات الله علیها – جوهره قدسیه فی تعین انسی ، فهی انسیه حوراء و عصمه الله الکبری .
و حقیقه العصمه انها قوه نوریه ملکوتیه تعصم صاحبها عن کل ما یشینه من رجس الذنوب و الادناس و السهو و النسیان و نحوها من الرذائل النفسانیه .
و من هو ذو العصمه مصون عن الزلل فی تلقی الوحی و سائر الالقائات السبوحیه ، و فی جمیع شئونه العبادیه و الخُلقیه و الخَلقیه و الروحانیه و غیر هما من اول الامر ، قوله سبحانه : ‹و ءاتیناه الحکم صبیا› .
واعلم ان العتره و فاطمه منهم معصومه کما نص به الوصی الامام علی علیه السلام فی النهج :« و کیف تعمهون و بینکم عتره نبیکم و هم ازمه الحق و اعلام الدین و السنه الصدق فانزلوهم باحسن منازل القرآن . و نطق ابن ابی الحدید المعتزلی فی شرحه بالصواب حیث قال:« فانزلوهم باحسن منازل القرآن تحته سر عظیم ، و ذلک انه امر المکلفین بان یجروا العتره فی اجلالها و اعظامها و الانقیاد لها و الطاعه لاوامرها مجری القرآن .»
ثم قال :« فان قلت : فهذا القول منه یشعر بان العتره معصومه فما قول اصحابکم – یعنی بهم القائلین بمذهب الاعتزال – فی ذلک ؟
قلت : نص ابو محمد بن متویه فی کتاب الکفایه علی ان علیاً (علیه السلام) معصوم و ادله النصوص قد دلت علی عصمته و القطع علی باطنه و مغیبه ، و ان ذلک امر اختص هو به دون غیره من الصحابه »فتدبر.
و اذا دریت ان بقیه النبوه و عقیله الرساله و ودیعه المصطفی و زوجه ولی الله و کلمه الله التامه فاطمه (سلام الله علیها) ذات عصمه فلا باس بان تشهد فی فصول الاذان و الاقامه بعصمتها ، و تقول مثلا :« اشهد ان فاطمه بنت رسول الله عصمت الله الکبری » او نحوها
اما ترجمه متن عربی :
بدون هیچ دغدغه ووسوسه حضرت فا طمه دخترپیغمبر دارای عصمت بوده است ،علمای بزرگی مثل شیخ مفید وعلم الهدی ،وسیدمرتضی به آیات وروایات نص برعصمت آن جناب فرمودند وحق باآنان است ،وشخص مکابر سخت محکوم ومغلوب است.
آن جناب (صلی الله علیه و آله )گوهری قدسی درتعین و صورت انسی بوده است ، پس آن حضرت انسیه حوراء و عصمت کبرای الهی است.
و حقیقت ، عصمت نیرویی نوری و ملکوتی است که دارنده اش را از هر چه که موجب عیب وزشتی انسان است –از قبیل پلیدی گناهان و آلودگی ها و سهو و نیسان و دیگر رزائل نفسانی عاصم و حافظ است . و آن کسی که صاحب عصمت است ازلغزش در تلقی وحی و دیگر القاءات سبوحی آن سویی مصون است ، و در جمیع شئون عبادی و خَلقی و خُلقی و روحانی جز آنها از اول امرمحفوظ است. خدای سبحان درباره یحیی پیغمبر فرمودند : ما او را در حالی که کودک بود حکم داده ایم .
پس بدان که عترت رسول الله- یعنی اهل بیت قریب آن بزرگوار _ که حضرت فاطمه هم از آنان است معصوم اند ،چنان که جناب وصی امام علی (علیه السلام ) درنهج البلاغه فرموده است : چگونه حیران و سرگردانید و حال این که عترت پیغمبر شما که أزمه حق و أعلام دین والسنه صدق اند در میان شمایند ؟ پس ایشان را به نیکوترین منازل قرآن فرود آورید ، و مانند شتران تشنه که به آبشخور وارد می شوند به ایشان وارد شوید.
ابن ابی معتزلی را در شرح نهج البلاغه در بیان ابن گفتار امام(علیه السلام) سخنی به صواب است که گفت: «سری عظیم دراین عبارت « فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن » است ، زیراکه آن بزرگوار – یعنی امام علی (علیه السلام)- مکلفین را در اجلال و اعظامشان و و در انقیاد و طاعت أوامرشان بسان قرآن و همانندآن بدانند. »
سپس ابن ابی الحدید گفت: « اگرگویی که عترت معصوم اند ، نظر اصحاب شما یعنی فرقه معتزله دراین که عصمت عترت است چیست ؟»
درجواب این سوال گفت :« نص گفتار ابو محمد بن متویه در کتاب کفایه این است که علی (علیه السلام) معصوم بوده است و ادله نصوص دال بر عصمت و قطع بر باطن و مغیب او است ؛ و این امر درمیان صحابه پیغمبر فقط اختصاص به او دارد و هیچ یک از صحابه رابه ا ین منزلت و مقام عصمت نبوده است».
اکنون که دانستی بقیه نبوت وعقیله رسالت و ودیعه مصطفی و زوجه ولی الله و کلمه تامه الهی فاطمه (سلام الله علیها ) صاحب عصمت است هیچ اشکالی ندارد که در فصول اذان و اقامه نمازت به عصمت آن جناب به این عبارت « أشهد أن فاطمه بنت رسول الله عصمت الله الکبری » و یا مشابه آن شهادت دهی.
شرح :
در کتب کلامی بحث از عصمت و تشاجر آراء در بیان آن به میان آمده است ؛ و علم الهدی سید مرتضی – رضوان الله علیه – کتابی گرانقدر در این امر به نام تنزیه الانبیاء نوشته است ؛ و جناب خواجه طوسی در مساله ثالثه مقصد رابع تجرید الاعتقاد فرموده است : ‹ و یجب فی النبی العصمه لیحصل الوثوق فیحصل الغرض ، و لوجوب متابعته و ضدها و الانکار علیه …› ( کشف المراد – ط?- ص??? – بتصحیح الراقم و تعلیقه علیه ).
و این متمسک بذیل ولایت را تعلیقه ای بر آن ، در بیان عصمت بدین عبارت است :
« الحق ان السفیر الالهی موید بروح القدس معصوم فی شرح احواله و اطواره و شئونه قبل البعثه او بعدها ، فالنبی معصوم فی تلقی الوحی و حفظه و ابلاغه کما انه معصوم فی افعاله مطلقاً بالادله العقلیه و النقلیه فمن اسند الیه الخطا فهو مخطئ ، و من اسند الیه السهو فهو اولی به …»
ودر این رساله کریمه اعنی ‹ فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه › خود عصمت را تقریر کرده ایم که ‹ و حقیقه العصمه إنها قوة نوریه ملکوتیه …› بدین نظر که حضرت فاطمه بنت رسول الله با این که دارای سمت وحی تشریعی نبوده است ، صاحب ملکه عصمت بوده است ، منافات ندارد که انسانی را رتبت نبوت تشریعی نباشد و او را ملکه عصمت بوده باشد چنانکه در بیان فصل شانزدهم در فرق میان نبوت تشریعی و نبوت انبائی گفته آید.
عصمت در لغت به معنی منع است ؛ چه این که ملکه عصمت ، صاحب عصمت را از هرگونه ناپسند و ناروا حافظ و مانع و رادع است ، حتی صاحب عصمت نیت گناه نمی کند ، و غفلت و سهو و نسیان در او راه نمی یابد . قوله سبحانه :« سنقرئک فلا تنسی» ( سوره اعلی – آیه ?).
صاحب عصمت از کودکی و آغاز زندگی همه اقوال و آثار و افعال و احوالش حکم و حکیم است .
قوله تعالی شانه : « و ءاتینه الحکم صبیا»( مریم ??) . در تفسیر شریف مجمع البیان آمده است که « ان الصبیان قالوا لیحی اذهب بنا لنعلب فقال : ما للعب خلقنا ، فانزل الله فیه : و ءاتینه الحکم صبیا » یعنی کودکان به یحیی گفتند : بیا با ما برای بازی ، فرمود : ما برای بازی آفریده نشده ایم ؛ پس خدای سبحان درباره او این آیه کریمه را نازل فرموده است : «و ءاتینه الحکم صبیا »
سپس به بیان حضرت وصی امام امیرالمؤمنین علی «علیه السلام» درنهج البلاغه بر عصمت عترت رسول الله «علیه السلام» تمسک نموده ایم ؛ و قول منصفانه ابن ابی الحدید رادر شرح نهج البلاغه ، وانصاف و اعتراف ابو محمد بن متویه درکتاب «کفایه» از قول ابن ابی الحدید درعصمت عترت نقل کرده ایم .
درنکته ???کتاب هزار ویک نکته گفته ام :« ندانم کجا دیده ام در کتاب که فخر رازی در هرمسأله ای از ابتدا تا معاد تشکیک نموده است و اعتراض کرده است که او را امام المشککین خوانده است ولی درعصمت و طهارتش جای شک و تردید نیست ».
درذیل این فصل ،حضرت صدیقه طاهره فاطمه معصومه «سلام الله علیها » را به «بقیة النبوة » ستوده ایم ؛ این تعبیر ما درباره آنجناب چنانست که در زیارت جامعه است :«السلام علی الأئمة الدعاة الولاة ، و الذادة الحماة ، و أهل بیت پیغمبر –علیهم السلام –را که بقیة الله و بقیة النبوة می گویند تعظیم و تجلیل ازآنان بدین لحاظ است که چون وسایط فیض الهی هستند و متخلق به اخلاق الله می باشند و سبب هدایت خلق اند ، و باذن الله کار خدایی می کنند ، و مانند رسول خدا « صلی الله علیه و آله» نشر حقائق و معارف قرآنی می نمایند و کار پیغمبری انجام می دهند ، کأن آن بزرگواران بقیة الله و بقیةالنبوة میباشند ، فتبصر.
خدای سبحان در سوره هود قرآن ازشعیب پیغمبر علیه الصلوة و السلام حکایت فرمود که به قوم خود گفت: و یقوم أوفوا المکیال والمیزان با القسط و لا تبخسوا الناس أشیآ ءهم ول اتعصوا فی الارض مفسدین . بقیة الله خیرلکم ان کنتم مؤمنین ومآ أناعلیکم بحفیظ .
جناب فیض – رضوان الله علیه – در تفسیر شریف و منیف صافی در بیان همین آیه کریمه گوید:«فی الکافی عن الباقر «علیه السلام » أنه صعد جبلا یشرف علی أهل مدین حین أعلق دونه باب مدین و منع أن یخرج الیه باالأسواق فخاطبهم بأعلی صوته یاأهل المدینة الظالم أهلها أنابقیة الله ،یقول بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین وما أناعلیکم بحفیظ ،قال وکان فیهم شیخ کبیر فأتاهم فقال لهم :یا قوم هذه دعوة شعیب النبی والله لم تخرجوا الی هذا الرجل باالأسواق لتؤخذن من فوقکم ومن تحت أرجلکم ،الحدیث»؛ وفی الأکمال عنه «ع»:أول ما ینطق به القائم حین خرج هذه الآیة :بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین ثم یقول :انا بقیةالله وحجته وخلیفته علیکم ،فلا یسلم علیه مسلم الا قال السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه».
کامل حدیث أول ، و احادیث دیگر نیز در « نورالثقلین » درتفسیر کریمة یاد شده نقل گردیده است « ج ?-ط ? –ص??»؛ ودرشرح زیارت احسائی-رحمة الله علیه –نیز اشاراتی به برخی از مطالب و آیات و روایاتی شده است . و کوتاهی سخن ، لب لباب مطلب در بیان بقیة الله وبقیة النبوة هماناست که تقریر و تحریر کرده ایم.
اما آن که در پایان این فصل گفته ایم :« و إذا دریت أن بقیة الله النبوة و عقیلة الرسالة … ذات عصمة فلا بأن تشهد فی فصول الأذان و الاقامة بعصمتها و تقول مثلاً …»،در پیرامون این امر شایسته است که کلمه ای ازکتاب « هزار و یک کلمه »، و نکته ای از کتاب « هزار و یک نکته » تقدیم بداریم ؛
أما کلمه این که :« یکی از عزیزانم که آزاد مردی است و در عرفان عملی دارای حظی وافر است و به القاءات سبوحی نایل است و به گفتن این فصل « أشهد أن فاطمة بنت رسول الله عصمة الله الکبری » درفصول أذان و اقامه نماز عامل ، در اثنای فصول اقامه نماز مغرب شب یکشنبه ،د هم ربیع الاول ???? ه.ق ، برابر??/?/???? ه. ش، خواست که فصل مذکور را اداء کند از نهاد دیوار مقابلش می شنود که کسی می گو ید : « أشهد أن فاطمة الزهراء حجة الله علی الحجج » شگفت این که همین عبارت شریف یادشده ، صورت روایت حضرت امام حسن « علیه السلام »است؛ چنان که سید عبدالحسین طیب –طیب الله رمسه –آن را در تفسیر اطیب البیان (ج ?? –ص ??? ) نقل کرده است که: « قال الامام العسکری علیه السلام نحن حجه الله علی خلقه ، و جدتنا فاطمةحجة علینا ».
وقوع این واقعه برای آن جناب ، ویافتن این حدیث مستطاب موجب شده اند که این متمسک بذیل ولایت عصمةالله الکبری در فصول اذان و اقامه بعد از شهادت به نبوت خاتم الانبیاءمحمد مصطفی (صلی الله علیه و آله)، و به امامت سید الأوصیاء أمیرالمؤمنین علی واولاد معصومینش (علیه السلام )می گوید :« أشهد أن فاطمة بنت رسو ل الله عصمة الکبری و حجةالله علی الحجج».
و أما نقل نکته یاد شده بدین نظر است که شهادت به عصمت حضرت فاطمة سلام الله علیها درفصول اذان واقامه نماز ،به وزان شهادت امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است و صورت نکته این است :
«نکته ??? ؛ علمای عامه درموضوع فصول أذان واقامه واقراروشهادت به ولایت و امامت حضرت وصی امیرا لمؤمنین علی (علیه السلام )درآن ، ازجناب استادم علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی –قدس سره العزیز-استفتاء کرده اند ، درجوابشان چنین مرقوم فرمود که من عین دست خط مبارکش را که در نزد من محفوظ است نقل می کنم?
بسم الله الرحمن الرحیم
أما من تَرکه فان کان عن عنادٍ و بعض فهو خارج عن الایمان ،ومن ترکه لأنه لیس جزء من أجزا ء الأذان فلا بأس لأن الشهادة بالرسالة شهادة بجمیع ما جاء به الرسول ، منه ولایة علی (ع) .وقد صرح فقها الا مامیة بعدم جواز الشهادة
بالولایة بقصد أنها جزءمن الأذان ، وهذا واضح معروف منهم ،وأنما جعله الغلاة والمفو ضة جزءاً ونحن منهم برءاء ؛ وانما یؤتی بها فی بلاد الشیعة تبرکاً وحرصاً علی اظهار محبتهم لعلی (ع) مع علمهم بأنها لیست جزاً من الأذان کما یصلون علی النبی بعد ذکر اسمه فی الأذان وغیره امتثالاً للأمر به فی الکتاب الکریم ، ولایخالف عملهم هذا فتوی أحد .من الفقهاءالأ ربعة رضی الله عنهم جمیعاً لأنهم جمیعهم کانوا من أهل الولایة ومحبی علی(ع) وأهل بیت الرسول لأنهم کانوا مؤمنین بالاِجمال والمؤمن لا یبغض علیاً (ع) بنض رسول الله (ع) . هذا ما تیسرلی من الجواب علی العجا لة ، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاة . حرره العبد ابوالحسن بن محمد المد عو –بالشعرانی عفی عنه .»
غرض نگارنده از اتیان این کلمه تأمه مبارکه این است که آنچه در شهادت حضرت وصی امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درفصول اذان و اقامه گفته آمد ، درباره شهادت به عصمت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)نیز گفته آید .
این فصل را به چند سطری ازبیان شیخ اجل مصلح الدین سعدی شیرازی –رحمةالله علیه –که درخاتمه مجلس چهارم «مجلس پنجگانه » آورده است و روریتی از قرب الاسناد ،و بیان جناب استادم معلم عصر ،علامه شعرانی درعصمت ، ونیز به تحقیق نگارنده درعصمت ، وقصیده ای که بیان آن گفته آید خاتمه می دهیم :
«…جوانمرد چه کنی سرایی را که أولش پستی و میانش مستی و آخرش سستی منتهی به نیستی است . سرایی که یک در به فنا دارد ، ودوم به زوال ، سوم به وبال . حقاً که استماع دارم که وقتی سید عالم ومهتر بنی آدم (علیه السلام) بعیادت بتول عذراء فاطمة زهراء – سلام الله علیها – شد، دید که بر بوریائی خفته لیف خرما ، و پوست گوسفندی بالین کرده ، و بقدر یک ارششال درشت ازپشم شتر بجای مقنعه بر سر افکنده ،زهراء (علیها السلام ) ازآن شدت فاقه بر پدر بزرگوار ظاهر کرد بر سبیل تعریض وتصریح آن جناب فرمود : ای جان پدر فاذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم ، بر آن اعتماد مکن که دختر پیغمبرم وجفت گرامی حیدرم و مادر شبیر وشبرم ، بعزت و جلال خداوندی که امر و نهی و قبض و بسط از او است که فردا از عرصات دستوری نیابی که قدم از قدم برگیری تا ازعهده اینها برنیایی».
اما روایت این است که جناب شیخ بهائی – رضوان الله تعالی علیه – در اواخر جلد اول کشکول (ط نجم الدوله – ص ???) نقل فرموده است :
« من کتاب قرب الاسناد عن جعفر بن محمد الصادق علیه السلام کان فراش علی و فاطمه (علیهم السلام ) حین دخلت علیه اهاب کبش اذا اراد ان یناما علیه قلباه ، و کانت و سادتهما ادماً حشوها لیف و کان صداقها درعاً من الحدید »
اما بیان جناب استاد علامه شعرانی در عصمت این که در شرحش بر تجرید الاعتقاد محقق خواجه طوسی بفارسی در موضع یاد شده پیشتر – أعنی در شرح مساله ثالث مقصد رابع آن (ص???)- فرموده است :
عصمت پیغمبران در آن اختلاف کردند : معتزله گفتند گناه بر پیغمبران روا نیست مگر گناهان صغیره بسهو یا بتاویل جائز است ، و معنی تاویل آن است بخطا را گناه نداند و گفتند چون ثواب أنبیا بسیار است اندکی گناه صغیره بدان همه ثواب فانی و مضمحل می شود . و اشاعره غیر کفر و دروغ را از آن ها ممکن می دانند کبیره یا صغیره . و امام فخر رازی صدور کبائر را جائز ندانسته است . ودر مواقف گوید : اشاعره جائز ندانستند سمعاً نه عقلاً چون آن ها بحسن و قبح عقلی معتقد نیستند . وامامیه گفتند از هر گناه معصوم اند کبیره و صغیره ، از کذب معصومند چون اگر احتمال دروغ در آنها داده شود اطمینان بقول آنان نمی ماند . واز سایر معاصی نیز معصومند زیرا که امت را مامور کردند به پیروی آنها در اقوال و افعال ، و اگر فعل آن ها معصیت باشد پیروی آنها جایز نیست ، یا گوییم هم متابعت آن ها واجب است چون پیغمبرند ، و هم مخالفت واجب است چون گناهکارند .
دیگر آن که اگر پیغمبر گناه کند باید او را نهی کرد و عمل او را منکر شمرد با آن که رد پیغمبر و آزار او جائز نیست.
و امام فخر رازی گوید : گناهکار فاسق است و قول فاسق را بصریح قرآن نباید پذیرفت.
« ان جائکم فاسق بنباءٍ فتبینوا » پس قول او حجت نیست ، نعوذ بالله .
علمای ما نام صغیره و کبیره در دلیل نبردند و میان آن دو فرق نگذاشتند چون مقصود نافرمانی خداست که وثوق و اعتماد از اعمال پیغمبر برمی خیزد و متابعت او حرام می شود با این که صغیره و کبیره نسبی و اضافی است و حد مائز و مرز فاصل ندارد ، هر گناهی نسبت به گناهی بزرگتر است و به گناه دیگر کوچکتر مانند شهر بزرگ و کوچک و خانه بزرگ و کوچک و مرد مشهور و خامل و امثال آن .
أما آن أعمال أنبیاء که ترک أولی گویند متابعت آن برای ما جائز است .امام فخررازی در محصل از حشویه نقل کرده است که گفته اند پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) پیش از نبوت بوده است ؛ وحشویه گروهی از ساده لو حان خشکند اندکی احمق گونه، واختصاص بمذاهب مختلفه أهل سنت ندارند بلکه در همه گروه یافت میشوند و مبنای آنها بر قبول هر گونه روایت است بی ملاحظه أدله و قرائن کذب ، و ظواهر الفاظ را دلیل می گیرند بی تفحض از ادله دیگر و قید و تخصیص . و فخر گوید :این قوم بر خلاف همه مسلمانان گفتند آیه قرآن وَ وَجدَکَ ضالاً فهدی و ما کنت تدری ماالکتاب و لا الایمان » دلالت بر کفر دارد نعوذ بالله .بلکه معنی آن است که ممکن بذات خود هیچ ندارد مگر به او بدهند و عدم ذاتی مقدم است بر وجود غیری مانند دنا أًًًَ نشَا نهن انشاءً *فجعلنهن أَبکاراً باکره بودن تأخر از خلقت ندارد* انشاءً *
وأما تحقیق این کمترین در بیان عصمت این که در تعلیقهای بر مسأله سوم مقصد چهارم « کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد » (بتصحیح وتعلیق نگارنده-ط?-ص??? ) بدین صورت تقریر و تحریر شده است :
« فی خصال الصدوق و خامس البحار فی کتاب النبوة (ط?-ص???) فی خبر القطان عن السکری عن الجواهری عن ابن عمارةعن ابیه عن جعفر بن محمد عن أبیه (ع )قال :ان أیوب(ع)
ابتلی سبع سنین من غیر ذنب (بغیر ذنب –خ ل )وأن الأنبیاء (ع) لا یذ نبون لأنهم معصو مون مطهرون لا یذ نبون ولا یزیغون ولا یرتکبون ذنباً لا صغیراً ولا کبیراً .
وقال : ان أیوب (ع)من جمیع ما ابتُلی به لم تنتئن له رائحة ولا قبحت له صورة ولا خرجت منه مدة من دم ولا قیح ولا استفذره أحد رآ ه ولا استو حش منه أحد شاهده ولا تدود شی من جسده ، وهکذا یصنع الله عزوجل بجمیع من یبتلیه من أنبیائه وأولیائه المکرمین علیه ، واِنما اجتنبه الناس لفقره وضعفه فی ظاهر أمره لجهلهم بما له عند ربه تعالی من التأیید والفرج :
وقدقال النبی (ع) اعظم الناس بلاءً الأنبیاء ثم الأمثل فالأمثل ،وأنما ابتلاه الله عزوجل بالبلاء العظیم الذی یهون معه علی جمیع الناس لئلا یدعوا له الربو بیة اذا شاهد وا ما أراد الله أن یوصله الیه من عظائم نعمه تعالی متی شاهدوا ه، و لیستدلوا بذلک علی أن الثواب من الله تعالی علی ضربین :استحقاق واختصاص ،ولئلا یحتقروا ضعیفاً لضعفه ، ولا فقیراً لفقره ، ولا فقیراً لفقره ، ولا مریضاً لمرضة ، ولیعلموا أنه بسقم من یشاء و یشفی من یشاء متی شاء کیف شاء بأی سبب شاء، و هو عز و جل فی جمیع ذلک عدل فی جمیع ذلک عدل فی قضائه وحکیم فیأفعاله لا یفعل بعباده الا الأصلح لهم ولا قوه لهم الا به ، انتهی .
قوله (ع) : أعظم الناس بلاءً الأنبیاء؛ ومن ذلک العظم الضر بالضم قال عز من قائل :«وأیوب اذ نادی ربه أنی مسنی الضر وأنت أرحم الراحمین »اذ الضر بالفتح الضر فی کل ششیء، وبالضم الضرر فی النفس ، ذکره فی الکشاف .
قال علم الهدی فی تنزیه الأنبیاء:«فان قیل أفتصحون ما روی من أن الجذام أصابه حتی تساقطت اعضاؤه؟ قلنا:أما العلل المستقدرة التی تنفر من رآها وتوحشه کالبرص و الجذام فلا یجوز شئ منها علی الأنبیاء (ع) لأن النفور لیس بواقف علی الأمور القبیحة بل قد یکون من الحسن والقبح معاً ، ولیس ینکر أن یکون أمراض أیوب (ع) وأوجاعه ومحنه فی جسمه ثم فی أهله و ماله بلغت مبلغاً عظیماً تزید فی الغم والألم علی نا ینال المجذوم،و لیس ینکر تزاید الألم فیه (ع) وانما ینکر ما اقتضی التنفیر »
قال فی مجمع البیان عند قوله سبحانه :فَبما رحمةٍ من اللهِ لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لاَنفصوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین .(آل عمران :???)
فی هذه الآیة دلالة علی اختصاص نبینا بمکارم الأخالق و محاسن الأفعال . ومن عجیب أمره (ع)أنه کان أجمع الناس لدواعی .الترفع ثم کان أدنا هم الی التواضع ، وذلک أنه أوسط الناس نسباً وأوفرهم حسباً وأسخاهم وأشجعهم وأفصحهم ،وهذه کلها من دواعی الترفع .
ثم کان من تواضعه أنه کان یرقع الثوب ویخصف النعل و یرکب الحمار ویعلف الناضح ویجیب دعوة المملوک و یجلس فی الأرض و یأکل علی الأرض وکان یدعوا الی الله من غیر زئر وکهر ولا زجر ، وقد أحسن من مدحة فی قوله :
فما حملت من ناقة فوق ظهرها
أبرو أوفی ذمة من محمد
الی أن قال :وفیها أیضاً دلالة ما نقوله فی اللطف لأنه سبحانه نبه علی أنه لولا رحمته لم یقع اللین والتواضع ولولم یکن کذلک لما أجابوه فبین أن الامور المنفرة منفیة عنه وعن سائر الأنبیاء ومن یجری مجراهم فی أنه حجة علی الخلق ، وهذا یوجب تنزیهم أیضاً عن الکبائر لأن التنفیر فی ذلک اکثر
انتهای شرح عصمت فاطمی
در انتهای متن تشریح علامه حسن زاده شعری از مرحوم عنقای طالقانی آوردند که در یک پست جدا گانه قرار دادم.
حتماً مطلب بعدی که در رابطه با رفع شبهات شهادت به عصمت حضرت فاطمه علیها السلام در اذان و اقامه و به قلم استاد صمدی آملی حفظه الله ( شاگرد علامه حسن زاده آملی ) نگاشته شده رو مطالعه کنید .
للهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
پیراهن عزای تو جوشن کبیر ماست
ذکر سلام برتو دعای مجیر ماست
پیراهنی که پرچم سیار کربلاست
برشانه بلند ولی سربه زیر ماست
ما را در این لباس بهشتی کفن کنید
زیرا بر از شمیم خوش و دلپذیر ماست
ما از غبار روضه شفاها گرفته ایم
فردا همین لباس عزا دستگیر ماست
هرکس بر این لباس عزا طعنه می زند
فردا برای یک نخ آن هم اسیر ماست
روضه شروع شد غم پیراهن حسین
-------------------------------------------------
حسین یا حسین
بسم الله روضه خون . اومد ماه جنون
باز جمع ایم دورهم .چند خط روضه بخون
بسم الله سینه زن . بازهم سینه بزن
توماه غربت . ارباب بی کفن
ذکر عالمین . حسین .حسین .حسین
غرق شور و شین . حسین .حسین.حسین
بخون ای اکبر ناظم . از علی اکبر و قاسم
از روضه شش ماهه . از قمر بنی هاشم
سقای دشت کربلا ابوالفضل
دستش شده از تن جدا .ابوالفضل
بسم الله . دم بگیر. پاشو پرچم بگیر
با ذکر یاحسین . هوش از عالم بگیر
بسم الله محتشم . بنویس از دردو غم
شعری با جوهر اشک اهل حرم
مجلس عزاست . حرم . حرم .حرم
روضه ها به باست . روضه خون خداست
ذکر عالمین .حسین .حسین .حسین
غرق شور و شین . حسین .حسین .حسین
ماه روضه اربابه .دل فاطمه بی تابه
ازتو آسمون چشمام . داره می باره خون آبه .
کرب و بلا غوغا شده . واویلا .واویلا
صاحب عزا زهرا شده. واویلا . واویلا
در خیمه قحط آب است. واویلا. واویلا
روز مرگ رباب است .واویلا. واویلا
بسم الله آسمون از غم شو واژگون
وای از حال حسین.وای از داغ جوون
بسم الله نوکرا . حی علی العزا
امشب روضه بریم . گودال قتله گاه
ظالم از جفا . نزن نزن نزن
پیش چشم ما .نزن نزن نزن
بس کن از قفا .نزن .نزن .نزن
ذکر عالمین .حسین .حسین .حسین
غرق شور و شین .حسین.حسین .حسین
ذوالجناح به حرم برگرد . کردی خون جگرم برگرد
بشنو گریه این دختر. دیگه با بدرم برگرد
ای کشته دشت بلا . حسین جان. حسین جان
گشته سرت از تن جدا .حسین جان .حسین جان
---------------------------------------------------------------------------
میا به کوفه .کوفه شهری است که وفا نداره
میا به کوفه . کوفه دردی که دوا نداره
میا به کوفه همه نقشه کشتنت ا دارند
خدامیدونه چه بلایی میخوان سرت بیارن
نه من از غربت یارت فلک دوباره تیر ه وتاره
به روی دارالعماره دل بیقراره زمزمه داره
کوفه میا .حسین جان . کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم وحیا نداره .شرم وحیا نداره
میا به کوفه هرچی نامه فرستادن دروغه
این جا بازار تیر و شمشیر ونیزه هاش شلوغه
میا به کوفه خبر از تیر هرمله نداری
دلشوره دارم نکنه علی اصغر رو بیاری
سفیرت دراحتضاره . غم نمیگذاره .طاقت بیاره
به روی دارالعماره . دل بیقراره . زمزمه داره
کوفه میا .حسین جان کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم وحیا نداره . شرم وحیا نداره
میا به کوفه میخوان ازتو علمدارو بگیرن
میخوان از زینب یار و قافله سالارو بگیرن
میا به کوفه ای امید دل حزین زینب
بر روی نیزه سر بی تن ات می بینه زینب
چشام باز ابر بهاره . داره می باره ماه و ستاره
به روی دارالعماره دل بی قراره . زمزمه داره
کوفه میا . حسین جان کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم وحیا نداره . شرم وحیا نداره
ای دل مددی که بی امان گریه کنیم چون ابر بهار و آسمان گریه کنیم امروز که روز رفتن فاطمه است با مهدی گریه کنیم از هجر فقیه آشنا گریه کنیم یا برتخریب سامرا گریه کنیم یا فاطمه بگذار که با این همه غم از بحر شهادت شما گریه کنیم ساقی امشب آتشی دارد دلم شعله شعله اشک می بارد دلم عشقم امشب باجنون آمیخته اشک های من به خون آمیخته همچو موج آتشم سردرگمم نیستم گرچه میان مردمم خودنمیدانم کجایم کیستم ؟ هستی ام رفته زدستم نیستم همچو موج آتشم سردرگمم نیستم گرچه میان مردمم من چه می گویم بهارم گم شده زیردست و پا قرارم گم شده خوشه ازتاک تحمل چیده ای ازبهار زخم دل گل چیده ای ای دریغا عمق زخمم فاش نیست شرح دردم کار کند وکاش نیست از لب و دست هزاران چنگ و نی آید آیا سوز دل ابراز نی شعر هم هر دم نوایی می زند گاه گاهی دست وپایی می زند سیلی طوفان و ساحل دیده ای ؟ ماهی افتاده در گِل دیده ای ؟ دیده ای پرهای درهم ریخته ؟ با سپیدی سرخ را آمیخته سرو را گاه نشستن دیده ای؟ شاخه را وقت شکستن دیده ای ؟ سینه ام آتشفشانی می کند شعر اما بی زبانی می کند زهره را یک خواب راحت دیده ای بازی نیش وجراحت دیده ای دود آهی رفته تا چشم فلک سوخته در بی کسی نخل فدک دل برایم روضه خوانی می کند برتن من سر – گرانی می کند سینه را آه دمادم داده اند زخم را با تیغ مرحم داده اند لاله ام را داد بر باغ آمده باد برخاکستر باغ آمده نا کِسان عرش خدا را سوختند آن دل بی انتها را سوختند آیه های هل اتی را سوختند در مدینه کربلا را سوختند آنچه آنجا بین آتش بود و دود آیه های آخر والفجربود نسترن های تبسم دود شد گوهر دردانه ای مفقود شد رفته غارت نان طفل هَل اَتی گمشده انگشتری اِنّما پس چه شد اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم حرمت میخانه و ساقی و خم حذف شد فریاد سرخ ذوالفقار قرن ها باید که بازآید بهار کمتراز شب روزمردم تار نیست وای برمن یک نفر بیدار نیست جان به قربانگاه جانان آمده جای کوثر به طغیان آمده دیده ای طغیان نهر عشق را زلزله درهفت شهر عشق را مَستم از تکبیره الاحرام او آب شد آتش پیش جام او سخت دارد استقامت می کند با قیام خود قیامت می کند در قنوتش آسمانی از دعا در رکوعش اقتدا بر مرتضی سجده ای جانانه در درگاه کرد سجده ای هم نیمه های راه کرد زان قیام و زان رکوع و زان سجود سینه و رخسار و رویش شد کبود این نماز قبله و قبله نماست از نماز خلق آدابش جداست |
HTML clipboard
آنکه درمعشوق فانی می شود در حقیقت جاودانی می شود
در بلوغ عشق پیش چشم جمع شمع شد پروانه و پروانه شمع
جهل مردم قلعه ی خیبر شده یامحمد فاطمه حیدر شده
موج کوثر چون به مسجد سرنهاد لرزه بر اندام یثرب اوفتاد
گفت در طغیان عشقم کوثرم تیغ دارم پیش مرگ حیدرم
می دهم جان – جان او را می خرم هرچه پیش آید علی را می برم
دست خالی گرنشد حل مشکلم ذوالفقاری دارم از آه دلم
بیم دارید ازمن و از آه من سیل عشقم کیست سد راه من
دید ساقی کوثرش را در خروش رافت رحمانی اش آمد به جوش
آسمان دیده را پر اَبر کرد گفت : سلمان باز باید صبر کرد
خیز کان بانوی بی همتای من گرگشاید لب به نفرین وای من
تا نگشته آسمانها زیر و رو با زبان مرتضی او را بگو
ای عروس آسمانی خدا ترجمان مهربانی خدا
ای بلندای دلت هفت آسمان ای گذشت تو کران تا بیکران
ای امید رحمتٌ للعالمین خاتم پیغمبران را خود نگین
ماه پیشانی جبین پرچین مکن فاطمه جان علی ، نفرین مکن
گفت سلمان پس مسلمانی چه شد آن سفارش ها که میدانی چه شد
این که در بند است مولای همه است این همه بود و نبود فاطمه است
ریسمان وبازوی خیبرگشا دوستی این بود با آل عبا ؟
ای فدای تار مویش جان من جان چه ارزد در بر جانان من
خواهد اَر بالاتر ازجان هم به چشم صبر میخواهد علی آن هم به چشم
یکی نبود تواین کوچه به مادرم کمک کنه
اشک حسین و پاک کنه به خواهرم کمک کنه
در باغو کی دیده غریبونه بسوزونن
گل یاس و کی دیده تو گلخونه بسوزونن
دل یار منو با زخم زبون آتیش زدن
گل یاس من و تو گلخونمون آتیش زدن
با بچه های یتیمم شام غریبون می گیرم
میخوای بری برو ولی بدون که بی تو می میرم
مادرخوب ومهربون حرفاموازچشام بخون
من التماست می کنم یه شب دیگه پیشم بمون
باباجون یواش یواش کبودیِ روشو بشور
باباجون آهسته تر زخمای پهلوشو بشور
باباجون آخری ها همه اش برات گریه میکرد
گاهی وقتا واسه تو با بچه ها گریه میکرد
حالا که غم زده از مصیبت زهرا شدی
بذار تا برات بگم فکر نکنی تنها شدی
زینبت کنیزته کنیز خونه دارته
مثل زهرا مادرش تاپای جون کنارته
تابوت مادرمرا به روی شانه می برید
ببرولی بگوبه من چرا شبانه می برید
درد و بلای مادرم قلبمو از جا می کنه
هرکی باهرچی دستشه مادر ما رو می زنه
دنبال حیدرمی دوید ازسینه اش خون می چکید
دارم ز سوز دل ندا شکر خدا حیدر ندید ...
گریه نکن گریه نکن خوب میشه زخم مادرت گریه نکن گریه نکن جون تو و برادرت
گریه نکن گریه نکن چه آه جان گدازی داری گریه نکن گریه نکن هنوز راه درازی داری
مثل ابر بهار – وای گریتو نگه دار وای
براکربلا بذار وای تل زینبه وای
صحرای ماریه وای
گریه نکن خوب میدونم چه سخته دل بریدنت
گریه نکن خودم میام تو قتلگاه به دیدنت
میون قتله گاه وای وای وای
به آسمون کن نیگاه وای وای وای
که میرسم من زراه وای وای وای
ز احادیث و اخبار اهل بیت و راویان اهل سنت چنین بر میآید که فاطمه(سلام الله علیها) دارای سه وصیت نامه در موضوعات مختلف بوده است.
الف. وصیتنامه مالی
فاطمه(سلام الله علیها) در روزهای پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، در مورد اموال موقوفه و شخصی خویش وصایایی داشت و بسیاری از اموالی را که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به وی رسیده بود، وقف کرد. نقل شده است: بعد از رحلت رسول خدا، عباس بن عبدالمطلب نزد دختر پیامبر رفت و از وی خواست تا مقداری از اموال رسول خدا را برای پذیرایی از مهمانها و مصارف دیگرش به وی بدهد، لکن معلوم شد دختر پیامبر همه آنها را در راه خدا وقف کرده و چیزی باقی نمانده است.
در اینجا دو نمونه از وصایای مالی آن حضرت را ذکر میکنیم.
1. حیطان سبعه
حیطان سبعه، باغهای هفت گانهای بود که اطراف آن دیوار کشیده شده بود. بنا به روایتی، حضرت فاطمه(س) وصیت کرده بود تا این باغها وقف امور خیریه شود. ابوبصیر میگوید: خدمت امام باقر(ع) رسیدم. او فرمود:آیا وصیتنامه مادرم فاطمه(س) را دیدهای؟ عرض کردم: نه. سپس درخواست کردم آن را بر من بخواند. امام باقر(ع) زنبیل کوچکی را آوردند و نوشتهای را در مقابلشان نهادند که درباره حیطان سبعه بود. در آن وصیتنامه آمده بود.
بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما اوصت به فاطمه بنت محمد رسول الله(ص) اوصت بحوائطها السبعه: العواف و الدلال و البرقه و المثیب و الحُسنی و الصافیه و مالام ابراهیم الی علیٌ بن ابیطالب(ع) فإن مضی علیّ فإلی الحسن فإن مضی الحسن فإلی الحسین فإن مضی الحسین فالی الاکبر من ولدی. شهد الله علی ذلک و المقداد بن الاسود و الزبیربن عوام و کتب علی بن ابیطالب(ع)؛
به نام خداوند بخشنده مهربان. این، چیزی است که فاطمه دختر محمد رسول الله(ص) بدان وصیت کرده است. فاطمه(س) وصیت میکند به باغهای دیوار کشیدة هفتگانه که عبارتاند از: العواف، الدلال، البرقه، المثیب، الحسنی، الصافیه، و مشربه ام ابراهیم... که درآمد اینها باید در راه خدا برای نصرت اسلام مصرف شود. من وصی خود را علی بن ابیطالب(ع) قرار میدهم. چنانچه او درگذشت، وصی من فرزندم حسن است و اگر او درگذشت، فرزند دیگرم حسین وصی من است و چنانچه حادثهای برای او پیش آمد، بزرگترین فرزند پسر باقیماندهام آن را به عهده میگیرد. خداوند را بر این وصیت شاهد میگیرم و همچنین مقداد بن اسود و زبیر بن عوام بر آن گواهی خواهند داد.
امام باقر(ع) فرمود : مادرم فاطمه(س) این وصیت را انجام داد و پدرم علی بن ابیطالب(ع) آن را نوشت و برای همیشه باقی ماند.[1]
2. أمُّ العیال
ام العیال از دیگر موقوفات فاطمه زهرا(س) است که بیست هزار نخل داشت و نیز میوههایی چون لیمو و پرتقال و ... در آن کشت میشد. فاطمه اطهر(س) آن را نیز وقف فقرا و سادات کرد که در کتابهای عامه و خاصه چنین آمده است: أمُّ العیال صدقة فاطمه بنت رسول الله(ص)؛ ام العیال صدقه فاطمه دختر رسول خداست.
حضرت فاطمه(س) برای آن هم وصیتنامه خاصی نوشت؛ زیرا این منطقه از اهمیت والایی برخوردار بود. امّ العیال امروز هم دارای چشمههای پر آب و سرشار است و از مناطق سرسبز و ییلاقی به شمار میرود.[2]
ب) وصیت نامه الهی ـ سیاسی
آن حضرت وصایای شفاهی و غیر مکتوب نیز داشت و به حضرت امیرمؤمنان(ع) سفارشهایی کرد. این وصیت در آخرین ساعات واپسین عمر مطرح شد و فرازهای مختلفی دارد.
1. ای علی! مرا یاد کن.
او در لحظههای واپسین زندگی به امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
قالت: یا اَبَاالْحَسَنِ لَمْ یَبْقَ لِی اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَاِنَّکَ لا تَسْمَعُ بَْعدَ ذلِکَ صَوْتَ فاطِمَةَ أبَداً اوُصیکَ یَا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی؛ ای اباالحسن! برای من لحظهای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید. ای اباالحسن! تو را وصیّت میکنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی.[3]
2. خواندن قرآن
همچنین حضرت زهرا(س) در کلمات ارزشمند دیگری، به امام علی(ع) وصیّت فرمود که: اِذا اَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ اَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ اَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ ألْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرابَ عَلَیَّ وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی فَاَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ وَالدُّعَاءِ فَاِنَّها ساعَةٌ یَحْتاجُ الْمیِّتُ فیِها اِلی اُنْسِ الاَحْیاءِ وَ اَنَا اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ تَعَالی وَ اُوصیِکَ فِی وَلَدیِ خَیْراً؛
وقتی وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظههایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا میسپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.[4]
3. ازدواج با امامه
از وصایای دیگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) به علی(علیه السلام)، توصیه به ازدواج با دختر خواهر فاطمه(سلام الله علیها) امامه بود که فرمود:
جَزاکَ اللهُ عَنِّی خَیّرَ الْجَزاءِ یَابْنَ عَمِّ رَسولِ اللهِ اَوصیِکَ اَوَّلاً اَن تَتَزَوَّجَ بَعّدِی بِاِبْنَةِ اُخْتِی اَمَامََةَ فَاِنَّها تَکونُ لِوَلِدِی مِثْلِی فَاِنَّ الرَّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ؛[5] ای پسر عموی پیامبر! خداوند تو را پاداش نیکو دهد! اولین وصیت من به تو این است که چون مردان به زنان نیاز دارند. پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کن؛ زیرا او همانند من با فرزندانم مهربان است.[6]
به گزارش خبرگزاری فارس از قم به نقل از دفتر آیتالله صافی گلپایگانی در ابتدای درس خارج فقه، با توجه به ایام سوگواری و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اظهار داشت: وظیفه شیعیان در این ایام، شناخت واقعی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است.
وی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلامالله علیها را الگویی کامل برای بشر دانست و افزود: اگر ما بخواهیم به دنیا الگویی برای بهتر زندگی کردن ارائه دهیم باید سیره رفتاری آن حضرت را برای مردم جهان بازگو کنیم و حضرت زهرا سلامالله علیها نه تنها برای زنهای جهان الگوست بلکه آن حضرت الگو و اسوه جهان بشریت هستند.
استاد حوزه علمیه قم با برشمردن بعضی از ویژگیهای رفتاری، اخلاقی و معنوی آن حضرت بیان داشت: زهد، پارسایی و قناعت در زندگی ایشان برای جهانیان درس و آموزنده است و اگر خانوادهها تنها به همین زهد و قناعت ایشان تأسی کنند بسیاری از مشکلات آنان برطرف میشود.
آیتالله صافی در ادامه به ایثار و فداکاری آن حضرت و اعراض و دوری از مظاهر و زرق و برق دنیا اشاره کرد و بیان داشت: حضرت فاطمه زهرا علیها السلام تمام مظاهر فریبنده را کنار گذاشتند و فقط به فکر زندگی سالم و سعادتمند در پرتو احکام اسلام و اخلاق و معنویت بودند.
وی ادامه داد: یکی از مهمترین شاخصه زیبایی زندگی آن حضرت عبادت و بندگی و اخلاص و توجه به خداوند عالمیان بود که آن حضرت در اوج عبودیت بوده و فقط خدا را در نظر داشتند و همه کارهای زندگی خود را رنگ و بوی خدایی داده بودند.
ایشان به ابعاد مختلف زندگی آن حضرت اشاره کرد و هر کدام را درسی برای نسل جوان دانست و گفت: در ازدواج ایشان با امیرالمومنین علیهالسلام آنقدر درس نهفته است که وظیفه ما دوستداران ایشان است که آنها را برای مردم بیان کنند.
این مرجع تقلید افزود: اگر جامعه ما، جامعهای زهرایی و جامعهای فاطمی باشد بسیاری از مشکلات جامعه حل خواهد شد.
وی با بیان اینکه حضرت زهرا سلامالله علیها تسلیم در برابر امر و فرمان خداوند بودند، اظهار داشت: این کلام ایشان معروف و مشهور است و باید همیشه برای مردم تکرار شود که «بهترین حالت برای زنان آن است که مرد نامحرم او را نبیند و او هم مرد نامحرم را نبیند.». متأسفانه در جامعه امروز اختلاط بین زن و مرد و محرم و نامحرم آنقدر زیاد شده است که موجب خیلی از مفاسد و کارهای خلاف است که نمیتوان به آنها اشاره کرد.
وی قسمتی از بیانات خود را به خطبه شریفه آن حضرت در مسجد مدینه اختصاص داد و گفت: مواضع حضرت زهرا علیها السلام دلیل بر صحت مذهب تشیع است و خطبه آن حضرت به یقین یکی از معجزات است که در آن زمان حساس و شرایط خاص، آن را از پشت پرده برای مردم مدینه بیان فرمودند و فقط شخص آن حضرت میتوانست آن را در آن روز القا کند وگرنه هیچ شخص دیگری به واسطه وضعیت ناهنجار و اسفناکی که بعد از رحلت پیامبر عالیقدر اسلام پیش آورده بودند، نمیتوانست آن را بیان کند.
آیتالله العظمی صافی از همه دانشمندان، علما، بزرگان و فضلای عالم اسلام درخواست کرد تا بیش از پیش به این خطبه شریفه توجه کرده و کلمه به کلمه آن خطبه را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند تا عالم اسلام از آن استفاده کنند.
وی با بیان اینکه «بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله وسلم، امامِ حضرت زهرا سلامالله علیها، حضرت علی علیهالسلام بودند و و دیگران را غاصب حق آن حضرت میدانستند» گفت: عقیده ما شیعیان همان عقیدهی مبارک آن حضرت است.
استاد حوزه علمیه قم در ادامه خاطرنشان کرد: استاد مرحوم آیتالله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری اعلیالله مقامه برای ما نقل کردند که سفری را به مکه مکرمه و مدینه منوره داشتند و در آنجا با شیخ حسن بنّا از علمای بزرگ اهل سنت و از رهبران اخوانالمسلمین مباحثه و مناظره داشتند و پس از چند روز که با ایشان در باب امامت و خلافت امیرالمومنین و غاصبین حق آن حضرت گفتوگو کردند، شیخ حسن بنا، نظر و عقیده ما را مورد توجه قرار داد و آن را در سرزمین حجاز به گوش مسلمانان رساند که عقیده شیعیان درباره شیخین همان عقیده حضرت زهرا سلامالله علیها است و چون ما نمیتوانیم به حضرت زهرا اعتراض کنیم از این نظر عقاید شیعیان هم برای ما محترم است.
این مرجع تقلید در پایان از همه طلاب و فضلا دعوت کرد در این ایام شهادت و سوگواری، در مجالس عزاداری که همه تعظیم شعائر و احیای امر اهل بیت علیهم السلام است، شرکت کرده و از دوستداران آن حضرت درخواست کرد تا مراسم عزاداری آن حضرت را با شکوه هرچه بیشتر برگزار کنند که همه این کارها انشاءالله موجب رضایت قلب مقدس امام زمان ارواح العالمین له الفداء قرار بگیرد.
مدیر موسسه مهد قرآن استان آذربایجان شرقی خواستار توجه بیشتر مسوولین استان برای اختصاص بودجه به فعالیت های قرآنی شد تلاوت قاریان قرآنی استان در سایت مهد قرآن مهد قرآن روستای مایان سفلی یکی از مراکز نمونه کشوری است
با اهدای لوح تقدیر توسط مقام محترم رییس جمهوری، موسسه مهد قرآن استان آذربایجان شرقی به عنوان مرکز نمونه در زمینه ترویج آثار شهید مطهری انتخاب شد. سامانه پیام کوتاه موسسه مهد قرآن استان 30007957951145 33 مرکز مهد قرآن در سال تحصیلی جدید فعال هستند انتشار 147 هزار جلد کتاب آموزشی در مهد قرآن انتشار تلاوت های جدید از قاریان قرآن کریم استان در همین سایت در هر سن و مقطع تحصیلی که هستید برای یادگیری قرآن کریم با ما در تماس باشید.
انتخاب شدن جناب آقای حاج رحیم وظیفه شعاع- مدیر موسسه مهد قرآن استان آذربایجان شرقی- به عنوان خادم نمونه قرآن کریم و دریافت لوح تقدیر و جایزه از دست مبارک مقام محترم رییس جمهوری- جناب آقای دکتر احمدی نژاد- را به عموم اقشار مردم آذربایجان به ویژه جامعه قرآنی استان تبریک عرض می نماییم.
تربیت قرآنی نسل جدید، کودک و نوجوان وآموزش علوم مختلف قرآنی به آنان و توانمند کردن این عزیزان در مقابله با شبیخون فرهنگی دشمنان، آن هم به ناب ترین فرهنگ همه اعصار و دوران چیزی بود که همیشه فکر عاشقان انقلاب اسلامی و حافظان ارزشهای آن را به خود مشغول می داشت، بویژه پس از پیروزی انقلاب در صحنه دفاع مقدس که بستر مناسب برای این حرکت اصیل بیشتر وبهتر از قبل مهیا شده و نسل نو، تشنه و مشتاق به دنبال چشمه سارهای زلالی بود تاجان و روان را سیراب سازد.
با این پیشینه ذهنی و به عنوان یک حرکت آزمایشی در شب چهاردهم خردادماه سال 71 اولین جلسه با حضور چهل نفر از نوباوگان کشور تشکیل گردید. این طرح آزمایشی سه ماه ادامه یافت و نتیجه به دست آمده بسیار مطلوب بود. از ابتدای مهرماه همان سال گرایش به ثبت نام و حضور در کلاسها فزونی گرفت و ظرف مدت کوتاهی به طوراعجاب انگیز گسترش یافت.
هم اکنون این حرکت به نحوی مورد استقبال قرار گرفته که مهد قرآن بیش از هفتادهزار عضو در بیش از هشتاد نقطه کشورمان و همچنین در خارج از کشور دارد. مخاطبان این موسسه شامل کودکان از سن شش سالگی، نوجوان دبیرستانی تا جوان دانشگاهی می باشند.
شیوه نوین و ثمربخش مهد قرآن باعث شده تا کیفیت حفظ قرآن به نحو قابل ملاحظه ای افزایش یابد و علاوه بر آن اسلوب صحیح خوانی که از معضلات نظام آموزشی کشور ازدیرباز بوده بویژه در مورد تلفظ حروف، لحن و وقف و ابتدا نیز لحاظ گردد.
زمان بندی لازم برای حفظ قرآن به طور کامل هشت سال است و در این مهد قرآن بیش از هفتاد هزار عضو در بیش از هشتاد نقطه کشورمان و همچنین در خارج از کشور دارد.
مدت افراد به طور مداوم با مهد قرآن در ارتباط هستند.
مهد قرآن کریم استان قم آیات جان فزا و نورانی قرآن کریم، ترنم قطره های بارانی است که جسم ها را زنده و جان ها را لطافت و صفا می بخشد. در سال 1372 جهت تحفیظ و ترویج قرآن مجید، فعالیت مهد قرآن کریم در شهرستان قم آغاز شدو این شهر به عنوان مرکزی جهت الگودهی به مربیان قرآن سراسر کشور و در بعدی وسیع تر و جامع تر برای جهان اسلام، با برنامه ریزی کارشناسانه شروع به فعالیت وتلاش نمود.
در این راستا مساجد به عنوان مکان های تبلیغ و تلاوت قرآن، با اشراف و هدایت امام جماعت و استفاده از امکانات مدارس در روزهای تعطیل انتخاب شدند.
وجود طلاب خارجی، دانشجویان شهرستانی مقیم قم و استفاده از امکانات موجودانسانی و عطرآگین بودن شهرستان قم به نفس پاک آل الله مسایلی است که مهد قرآن کریم را جلوه ای برجسته و شاخص بخشیده است.
ساعات تشکیل کلاس ها در ایام تحصیلی سال اغلب در روزهای جمعه و به مدت دو ساعت و ترم تابستانی با زمان بندی لازم برای حفظ قرآن به طور کامل هشت سال است و دراین مدت افراد به طور مداوم با مهد قرآن در ارتباط هستند.
گستردگی بیشتر می باشد.
تاکنون 3000 قرآن پژوه در قالب 28 کانون و 205 کلاس و 150 مربی در شهر و روستامشغول فعالیت می باشند و از همکاری و مشارکت با ارگان های فرهنگی ذیربط سودمی جویند.
علاوه بر تشکیل کلاس های حفظ و قرائت، کلاس های صوت و لحن با استفاده از نوار کاست اساتید برجسته قرآن کریم دایر می باشد.
نکاتی اجمالی پیرامون انتخاب شیوه آموزش
برای انتخاب روش مطلوب و موفق درآموزش قرآن کریم سزاوار است شیوه ای انتخاب گردد که از عوامل مؤثر در بهبود روش به میزان لازم برخوردار باشد تا نتایج خوبی به دست آید.
برخی از مهمترین این عوامل عبارتند از:
1 علمی بودن و منطقی بودن روش تا سلیقه ای بودن آن.
2 جذاب و دلپذیربودن.
3 ساده و روان بودن روش.
4 قابلیت تعمیم روش.
5 میزان کارآیی بالا و مطلوب.
6 متناسب بودن روش با سطح فراگیری.
7 سیر آموزش از معلوم به مجهول.
8 استفاده از ابزار و وسایل مناسب.
آیات جان فزا و نورانی قرآن کریم، ترنم قطره های بارانی است که جسم ها را زنده و جان ها را لطافت و صفا می بخشد.
9 استفاده از موقعیت های مناسب و بجا.
10 در برگرفتن تمام اهداف آموزشی.
11 استفاده از هنر متناسب با درس به دور از بدآموزی ها.
به هر میزان که روش تدریس و طرح درس قرآن، از عوامل فوق بیشتر برخوردار باشدبه همان میزان موفق تر خواهد بود و نوآموزان را به فراگیری قرآن علاقمند می سازد.
شیوه ای که در کلاس های مهد قرآن استفاده می شود مبتنی بر اصول و ویژگیهایی است که باعث پیشرفت و موفقیت روزافزون آن گشته است و از اصول مهم «زبان آموزی » نیزمی باشد.
برخی از این اصول و ویژگیها عبارتند از:
1 مقدم داشتن مهارت های سمعی بر بصری و استفاده از وسایل شنیداری قبل ازوسایل دیداری، یعنی تاکید بر استفاده از نوار قرائت قبل از استفاده از وسایل دیداری، یعنی تاکید بر استفاده از نوار قبل از استفاده از خود قرآن، ابتدامهارت های شنیداری و گویایی شکل می گیرد و سپس خواندن و نوشتن و دستور زبان.
2 محور قرار گرفتن روش تقلید به وسیله الگو قرار دادن قرائتهای معتبر وآموزشی، زیرا تقلید، قاعده ثابتی در فراگیری علوم و دانشهاست، بویژه علومی که از سنخ زبان آموزی است.
3 تکیه بر روش تکرار با استفاده از نوارهای آموزشی استاد پرهیزگار که هر آیه را3 تا 5 بار تکرار می کند.
4 تاکید بر تداوم، استمرار و پیوستگی در آموزش و تمرین به صورت همه روزه وبدون وقفه هر چند به مقدار خیلی کمی باشد.
5 مبنا قرار دادن مراحل حفظ (حفظ نسبی، حفظ کامل، حفظ با فهم آیات و ...).
در زبان آموزی نیز حفظ کردن و به خاطر سپردن واژه ها یک رکن اساسی است.
6 مقدم داشتن آموزش های عملی بر آموزش های نظری یعنی ابتدا آموزش و تمرین قرائت، سپس فراگیری قواعد آن بر حسب نیاز، فراگیری زبان مادری همیشه و در همه جا بدین شیوه است یعنی ابتدا فراگیری زبان انجام می شود، سپس سواد خواندن ونوشتن و فراگیری دستور زبان انجام می شود.
7 قواعد قرائت و مفاهیم قرآن نیز در مرحله دوم و سوم تدریس می شود و بر اساس روش خاصی است که مهد قرآن کریم از آن بهره می گیرد.
ده دقیقه همراه با نغمات نورانی مهد قرآن کریم استان قم علاوه بر تشکیل کلاس های حفظ قرآن، در زمینه الگودهی و طراحی روش های اشاعه قرآن نیز طرح هایی رادر دست اجرا دارد به عنوان مثال، برنامه «ده دقیقه همراه با نغمات نورانی »مخصوص مراسم صبحگاهی مدارس، که برای اولین بار در 20 مدرسه در ماه مبارک رمضان 1417 با همکاری مسوولین آموزش و پرورش و ستادهای تربیتی مدارس اجرا شد و درابتدای کار 400 دانش آموز تاکنون 3000 قرآن پژوه در قالب 28 کانون و 205 کلاس و150 مربی در شهر و روستا مشغول فعالیت می باشند.
حافظ آیاتی از کلام الله مجید شده اند و استقبال از این طرح همچنان ادامه داردتا آنجا که مهد قرآن کریم را واداشته که این طرح را به صورت مدون درآورده تاعلاقمندان بتوانند از آن استفاده کنند. هم اینک پنجاه هزار نفر از دانش آموزان استان قم تحت پوشش این طرح قرار دارند و حتی بعد کشوری و جهانی نیز یافته است.
نورافشانی آیات نور در سومین همایش بزرگ قرآن پژوهان مهد قرآن کریم استان قم در این همایش بزرگ که با حضور ریاست محترم مهد قرآن کریم کشور،حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا فومنی، ریاست هیاءت علمی مهد قرآن، استادپرهیزکار، استاندار محترم استان قم، جناب آقای بنی هاشمی، نمایندگان آیات عظام،حفاظ و اساتید و محققین قرآن و شخصیت های فرهنگی، خانواده شهدا، روسای محترم آموزش و پرورش نواحی قم و طلاب ایرانی و غیر ایرانی برگزار گردید. 1500 نفر ازقرآن پژوهان نمونه مهد قرآن کریم استان قم، این شکوفه های معطر قرآن و عترت علیهم السلام با همخوانی آیات منتخب از 15 جزء قرآن نورافشانی آیات نور را به نمایش گذاردند و با تلاوت قرآن به جماعت، تحسین ملکوتیان را برانگیختند.
در طلیعه همایش، گروه همخوانی نور اهل بیت 7 آیاتی چند از کلام الله مجید راهمخوانی نمودند. در ادامه، استاد پرهیزگار به راهنمایی قرآن پژوهان پیرامون مسائل کمی و کیفی حفظ پرداختند. ایشان فرمودند:
«در کار حفط خودجدی باشید، تمرین و ممارست زیادی داشته باشید و در موردمفاهیم نیز تلاش نمایید.» در ادامه، گروه تواشیح الغدیر اجرای برنامه نمودند.
در این مراسم حجه الاسلام و المسلمین فومنی ریاست مهد قرآن، قرآن پژوهان را ارشادنمودند.
در پایان مراسم، حفاط برتر کانون های مهد قرآن کریم استان قم معرفی و هدایایی دریافت نمودند. در این مراسم از کانون امام حسن مجتبی 7 آقای علی کاظمی کلاس سوم راهنمایی حافظ 15 جزء به عنوان نفر برتر انتخاب گردید. قابل ذکر است که مربیان موفق مهد قرآن کریم استان قم، آقایان سید محمد حسن موسوی و غلامعلی شاکری نیاحافظ کل قرآن می باشند که به دریافت کارت و گواهینامه و هدایایی نایل گردیدند.
این همایش بزرگ با تلاوت دعای ختم قرآن توسط محقق ارزشمند قرآن جناب استادعلامی خاتمه یافت.
بسم رب الشهدا والصدیقین
نظر حضرت آیت الله خامنه ای درباره ی مرحوم شهید بهشتی :
مرحوم شهید بهشتی یکی از آن شخصیت هایی بود که یک حالت استثنایی در آنها مشاهده می شود. می دانید آدمها دو جور هستند، یکی آدمهایی هستند که هیچ ویژگی استثنایی در آنها نیست، با استعدادند، با فکرند، ارزشمندند، اما عادی و معمولی اند...
لکن بعضی هستند که از معمول انسان ها یک چیزی بیشتر دارند، یک برجستگی در اینها وجود دارد، این برجستگی خیلی هم زود فهمیده نمی شود، در گذشت زمان مشهود می شود و بهشتی از این قبیل بود. او دارای فکر بلندی بود، مغز قوی و فعالی داشت، علاوه بر این دارای اراده و روحیه ممتازی بود، بر خود و احساسات خویش شدیدا غالب بود ، یک فرد بیشتر متفکر بود تا احساساتی، اگر چه گاهی اوقات احساسات او هم یک جمعیت میلیونی را به جوش می آورد، یعنی اینجور احساساتی هم گاهی می شد ، اما در همان وقت هم می توانست مطمئن باشد که دارد منطقی حرف می زند، از آن قبیل آدم هایی نبود که احساساتشان آنها را سوار بر یک اسب سرکشی بکند که مهارش در دستشان نیست، بلکه از آن قبیل انسان هایی بود که در اوج احساساتشان هم آدم می دانست که دارد منطقی و متین و محاسبه شده حرف می زند...
این مرد، مردی شدیدا متعبد بود، یعنی دین و شریعت را به درستی و از بن دندان قبول داشت، با کمال خلوص و صمیمیت عامل به شرع و معتقد به دین بود. از تظاهر، از ریاکاری، از کارهایی که برخلاف صمیمیت و خلوص هست شدیدا بیزار و روگردان بود، خودش نداشت و از هر کسی که دارای این صفات بود بدش می آمد... از جمله خصوصیات آقای بهشتی این بود که کارها را از بنیان شروع می کرد، با رژیم هم که مبارزه می کرد، مبارزه ای بنیانی بود...
*بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد، به خاطراینکه در دوران زندگیش کسی به عمق و والایی شخصیت این مرد پی نبرد. شهید بهشتی واقعا انسان برجسته ای بود در همه ابعاد.
*اشخاص درباره شهید بهشتی خیلی صحبت کرده اند خیلی چیزها گفته شده و گفتنی ها گفته شده؛ آنچه که ما کم داریم شناخته شدن شخصیت این عزیز هست. در آثار علمی او، در آثار وجودی او، در مشخص شدن مفاهیم کلمات او در طول زمان.
* همه چیز را می شد روی دوش او گذاشت و در همه مشکلات می شد به فکر او متکی شد.
... وقتیکه انسان یک فکر و شورایی را می کرد و یک کاری را می خواست اقدام بکند و می ترسید که مبادا گوشه ای از آن عیب پیدا بکند وقتی در جلسه بهشتی بود آدم خاطرش آسوده بود.
* به دلیل اینکه شهید مظلوم بهشتی ، دارای شخصیت ممتازی بود همواره مورد حمله لیبرالها و منافقین واقع می شد به قول شاعر: «اول بلا به مرغ بلند آشیان رسید» آنکس که آشیانش و پروازش بلندتر و شخصیت اش برجسته تر است بیشتر از همه مورد تهاجم دشمنان قرار می گیرد . دشمنی با کسی که تاثیر در روند این مبارزه ندارد کاری ندارد.
شهید بهشتی بزرگترین تاثیر را داشت، یعنی از شخص امام که بگذریم، در میان مردم دیگری که در کار مبارزه ، رهبری این مبارزه و اداره این انقلاب نقش داشتند، از همه مهمتر و موثرتر مرحوم شهید بهشتی بود. طبیعی بود که او را بیشتر مورد تهاجم قرار بدهند.
قصیده ای ازشهید شیخ فضل الله نوری
ای آن که کسی سرو چو قد تو ندیده چون لعل لبت غنچه ز گلزار نچیده
چون نرگس مستت به همه گلشن عالم نه دیده چنین دیده و نه گوش شنیده
خضر ار لب لعل تو نمی کرد تمنا تا حشر به سرچشمه حیوان نرسیده
نشناخته گفتند گروهی که خدایی پس مدشناسای تو را چیست عقیده
واقف نشد از سر توی ای مخزن اسرار جز عارف چل ساله که در خرقه خزیده
می کرد تجلی اگر این یوسف ثانی دلباختگان دل عوض دست بریده
دانم به یقین گر به رخت پرده نبودی کس یوسف کنعان به کلافی نخریده
در مردمک دیده و از دیده نهانی پیدا و نهان ،غیر خداوند که دیده
دانی زچه در پای گل سرخ بود خار از بس که به گلزار زشوق تو دویده
فاخته سان بهر تو با نغمه ی کوکو هر لحظه از این شاخ بدان شاخ پریده
از چیست که بلبل شده دلباخته ی گل زین رو که یکی روز گلی دست تو دیده
زان روز که من باخته ام نرد محبت دانسته ام آخر به کجا کار کشیده
دیری است زند زلف تو اندر دل مانیش افسون ،نکند چاره ی این مار گزیده
پنهان زعدویی ،زمحبان زچه ای دور جان ها به لب از ،هجر تو ماه رسیده
جز شربت لطف تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده
بهاریه از حضرت امام خمینی (ره)
آمد بهار و بوستان شد رشک فردوس برین گل هاشکفته در چمن ،چون روی یار نازنین
از ارغوان ویاسمن ،طرف چمن شد پرنیان واز اقحوان و نسترن ،سطح دمن دیبای چین
از قمری و کبک و هزار آید نوای ارغنون وزسیره و کوکو و سار آواز چنگ راستین
شد موسم عیش و طرب ،بگذشت هنگام کرب جام می گلگون طلب ،از گل عذاری مه جین
خاصه کنون کاندر جهان ،گردیده مولودی عیان کز بهر ذات پاک آن ،شد امتزاج ما و طین
از بهر تکریمش میان بر بسته خیل انبیا از بهر تعظیمش کمر خم کرده ،چرخ هفتمین
مهدی امام منتظر ،نوباوه ی خیرالبشر خلق دو عالم سر به سر بر خوان احسانش نگین
مهر از ضیا اش ذره ای بدر از عطایش بدره ای دریا زجودش قطره ای ،گردون زکشتش خوشه چین
مرات ذات کبریا ،مشکوه انوار هدا منظور بعث انبیا ،مقصود خلق عالمین
امرش قضا ،حکمش قدر ،حبش جنان ،بغضش سقر خاک رهش زیبد اگر بر طره ساید حور عین
دانند قر آن سربه سر ،بابی زمدحش مختصر اصحاب علم و معرفت ،ارباب ایمان و یقین
سلطان دین ،شاه زمن ،مالک رقاب مرد و زن دارد به امر ذوالمنن ،روی زمین زیر نگین
گر نه وجود اقدسش ظاهر شدی اندر جهان کامل نگشتی دین حق زامروز تا روز و اپسین
ایزد به نامش زد رقم ،منشور ختم الاوصیا چونان که جد امجدش گردید ختم المرسلین
نوح و خلیل و بوالبشر ،ادریس وداود و پسر از ابر فیضش مستمد ،از کان علمش مستعین
ظاهر شود آن شه اگر ،شمشیر حیدر بر کمر دستار پیغمبر به سر ،دست خدا در آستین
دیاری از این ملحدان ،باقی نماند در جهان ایمن شود روی زمین ،از جور و ظلم ظالمین
من گر چه از فرط گنه شرمنده و زارم ولی شادم که خاکم کرده حق با آب مهر تو عجین
خاصه کنون کز فیض حق مدحت سرودم آن چنان کز خامه ریزد بر ورق ،جای مرکب انگین
بر دشمنان دولتت ،هر فصل باشد چون خزان بر دوستانت هر مهی بادا چو ماه فروردین
ای حضرت صاحب زمان ای پادشاه انس و جان لطفی نما بر شیعیان ،تایید کن دین مبین
یک بند از ترجیع بنداز حضرت امام خمینی
ای صورت رسای آسمانی ای رمز ندای جاودانی
ای قله ی کوه عشق و عاشق وی مرشد ظاهر و نهانی
ای جلوه ی کامل اناالحق در عرش مرفع جهانی
ای موسی صعق دیده در عشق از جلوه ی طور امکانی
ای اصل شجر ،ظهوری از تو در پرتو سر سرمدانی
برگوی به عشق سر لاهوت در جمع قلندران فانی
ای نقطه ی عطف راز هستی برگیر زدوست جام مستی
قصیده ای ازمرحوم استاد مهدی الهی قمشه ای