امام صادق ـ علیه السّلام ـ هر شب برای فرزندش و در هر روز برای پدر و مادر خود دو رکعت نماز می گزارد، در رکعت اول سوره ی قدر و در رکعت دوم سوره ی کوثر می خواندند.
نماز وحشت
مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند، در دو رکعت اول سوره ی حمد و آیه الکرسی، و رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره ی قدر بخواند، و بعد از سلام نماز بگوید:
«اللهم صل علی محمد وآل محمد و ابعث ثوابها الی قبر فلان » و به جای این کلمه اسم میّت را بگوید.
برادر وخواهر! نماز وحشت هدیه ای است از شما به کسی که از دنیا رفته است، این نماز را برای آشنایان بخوانید تا دیگرا ن هم برای شما بخوانند.
نماز شب اول قبر (وحشت)
و سید بن طاوس از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت کرده که فرمود: نمی گذرد بر میّت ساعتی سخت تر از شب اول قبر، پس رحم نمایید مردگان خود را به صدقه، و اگر نیافتی چیزی که صدقه بدهی، پس یکی از شما دو رکعت نماز بخواند و در رکعت اول حمد یک مرتبه و سوره ی توحید دو مرتبه، و در رکعت دوم حمد یک مرتبه و سوره ی تکاثر ده مرتبه، و سلام دهد و بگوید:
« اللهم صل علی محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الی قبر ذلک المیت فلان بن فلان ».
پس حق تعالی می فرستد همان ساعت هزار ملک به سوی قبر آن میت با هر ملکی جامه ای و حلّه ای ، و تنگی قبر او را وسعت دهد تا روز نفع صور عطا کند به نماز کننده به عدد آنچه آفتاب بر آن طلوع می کند حسنات، و بالا برده می شود برای او چهل درجه.
نماز شب، نشان عشق و محبّت انسان به آفریدگار است و این علاقه، انسان را از خواب جدا میکند و به راز و نیاز نیمه شب با محبوب وامیدارد.
اهمیت شب و حرکت الهی و سیر معنوی آن، بر هیچ عاشق دلخستهای که ندای معبود را به گوش جان شنیده است، پوشیده نیست. شب، رمز و راز عجیبی دارد، اگر چه تاریک و خاموش است، اما برای اهل دل سپیدی و نورانیت خاصی دارد، چه بسیار برکات الهی که در شب نازل شده است؛
خداوند رحمان قرآن را در شب نازل کرد: إِنّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْر (سوره قدر،1) و رسول اعظمش را شبانگاه به معراج مشرف نمود: سُبْحَانَ الَّذِی أَسْریَ بِعَبْدِهِ لَیلاً … .(سوره اسراء،1) و ضیافت و مهمانی حضرت موسی(علیه السلام) در محضر خداوند در شب به وقوع پیوست: وَ وَاعَدْنَا مُوسیَ ثَلاَثِینَ لَیلَةً… (سوره اعراف،142)
کلمه لیل (شب) و مشتقات آن مثل: (لیلة، لیلاً، لیلها، لیال، و غیره) حدود نود بار در قرآن آمده است که این همه، نشان از اهمیت و ارزشگذاری قرآن برای شب دارد.
در دل شب، بهتر از هر وقت دیگری میشود، قرآن خواند، در حضور خدا فروتنی نمود، اعمال خویش را محاسبه کرد و تصمیم قاطعانه برای جبران بدکاریها و کمکاریهای گذشته گرفت.
اهمیت ساعات سحر و صبح در حدی است که خداوند متعال به آن سوگند یاد کرده استو میکند:
«وَ الصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ؛ سوگند به صبح هنگامی که آشکار میشود.»(سوره مدثر،34)
«وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ؛ سوگند به صبح، هنگامی که برمیدمد و روشنیاش در افق پدیدار میگردد.» (سوره تکویر، 18)
در میان ساعات شبانه روز، زیباترین و بهترین موقع برای «کسب فیض» و برقراری ارتباط با پروردگار وقت سحر است.
علمای بزرگ و صالحان، سعادت ابدی خود را مدیون عبادتها و شب زندهداریهای سحرگاهانشان میدانند، بر همین اساس، با اخلاص و فروتنی خاصی، شب هنگام، در پیشگاه خداوند به خواندن نماز و تلاوت قرآن و استغفار میپردازند خداوند در دو آیه از قرآن، کسانی را که سحرگاهان به استغفار میپردازند، مورد تمجید قرار میدهد.
1.الصّابِرِینَ وَ الصّادِقِینَ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاْسحَار. (سوره آل عمران،17)
2.وَ بِالاسْحَارِ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ؛ و در سحرگاهان، آمرزش گناهانشان را از خدا میخواستند.(سوره ذاریات، 18)
نماز شب توفیقی میخواهد که باید آن را هم از خداوند طلبید. انسان با تداوم به نماز شب و شب زندهداری و عبادتهای شبانه میتواند، به چنان مرتبهای از کمال و صفای نفس و قرب خدا برسد که جز حق نبیند، جز حق نشنود و جز حق نگوید.
منبع:
مجله بشارت، ش 63، بتول جمشیدیان .
مادر جان
السلام علیک یا مادر
-__________________________________________________________________________________-
لعنت به انکه پایه گذار سقیفه شد ..
لعنت به هر کسی که به ناحق خلیفه شد ..
لعنت به انکه بر تن اسلام خرقه کرد ...
این قوم متحد شده را فرقه فرقه کرد ..
تفکیر دشمنان علی(ع) رکن دین ماست ..
هر کس محب فاطمه(س) شد قوم و خویش ماست ..
کا همکلام منکر حیدر نمیشویم ..
با قنفذ و مغیره برادر نمیشویم ...
*لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا *
________________________________________________
غریب و خسته و تنها
کنار خانه بنشستم
مدینه گریه کن با من
که زهرا رفته از دستم
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
بنال از داغ ان بلبل
که پرپر در قفس میزد
بجرم یا على گفتن
به پشت در نفس میزد
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
غریبى مرا مردم
همه با چشم خود دیدند
میان شعله آتش
گلم را با لگد چیدند
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
بود هر شب همى نفرین
به لب در دشت و صحرایم
الهى بشکند دستى
که سیلى زد به زهرایم
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
گلاب از دیده جارى بر
سر سجاده کن زینب
براى مادرت زهرا
کفن آماده کن زینب
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
___________________________________________
با خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه اِنّی رایتُ دهرا من هجرکِ القیامه
دارم من از فراقت در دیده صد علامت لَیسَت دُموعُ عینی هذا لَنا العَلامَه
____________________________________________________
پناه عالمى، درگاه زهراست
بشر حیران، ز قدر و جاه زهراست
صراط او، صراط المستقیم است
که راه رستگارى، راه زهراست
تمام نور خورشید نبوّت
نمایان از جمال ماه زهراست
على در شاهراه عشق و توحید
هماره همدم و همراه زهراست
شرف، این بس امیرالمؤمنین را
که مهرش در دل آگاه زهراست
به هرجا، شمع دانش، مى دهد نور
ز نور علم دانشگاه زهراست
ز سوز گفته «عجل وفاتى»
نمایان غصّه جانکاه زهراست
ز جور ظالمان، اظهار نفرت
به صبح و شام، اشک و آه زهراست
اگر مخفى بُود، قبرش عجب نیست
که رمز نام «سرّ اللّه» زهراست
صداى شیون از هر سو بلند است
که ختم عمر بس کوتاه زهراست
بیایید اى گُنهکاران، بگرییم
جلاى دل، غم دلخواه زهراس
(حسانا) مى کشد این غم على را
که او خانه، قربانگاه زهراست
پیراهن عزای تو جوشن کبیر ماست
ذکر سلام برتو دعای مجیر ماست
پیراهنی که پرچم سیار کربلاست
برشانه بلند ولی سربه زیر ماست
ما را در این لباس بهشتی کفن کنید
زیرا بر از شمیم خوش و دلپذیر ماست
ما از غبار روضه شفاها گرفته ایم
فردا همین لباس عزا دستگیر ماست
هرکس بر این لباس عزا طعنه می زند
فردا برای یک نخ آن هم اسیر ماست
روضه شروع شد غم پیراهن حسین
______________________________________
حسین یا حسین
بسم الله روضه خون . اومد ماه جنون
باز جمع ایم دورهم .چند خط روضه بخون
بسم الله سینه زن . بازهم سینه بزن
توماه غربت . ارباب بی کفن
ذکر عالمین . حسین .حسین .حسین
غرق شور و شین . حسین .حسین.حسین
بخون ای اکبر ناظم . از علی اکبر و قاسم
از روضه شش ماهه . از قمر بنی هاشم
سقای دشت کربلا ابوالفضل
دستش شده از تن جدا .ابوالفضل
بسم الله . دم بگیر. پاشو پرچم بگیر
با ذکر یاحسین . هوش از عالم بگیر
بسم الله محتشم . بنویس از دردو غم
شعری با جوهر اشک اهل حرم
مجلس عزاست . حرم . حرم .حرم
روضه ها به باست . روضه خون خداست
ذکر عالمین .حسین .حسین .حسین
غرق شور و شین . حسین .حسین .حسین
ماه روضه اربابه .دل فاطمه بی تابه
ازتو آسمون چشمام . داره می باره خون آبه .
کرب و بلا غوغا شده . واویلا .واویلا
صاحب عزا زهرا شده. واویلا . واویلا
در خیمه قحط آب است. واویلا. واویلا
روز مرگ رباب است .واویلا. واویلا
بسم الله آسمون از غم شو واژگون
وای از حال حسین.وای از داغ جوون
بسم الله نوکرا . حی علی العزا
امشب روضه بریم . گودال قتله گاه
ظالم از جفا . نزن نزن نزن
پیش چشم ما .نزن نزن نزن
بس کن از قفا .نزن .نزن .نزن
ذکر عالمین .حسین .حسین .حسین
غرق شور و شین .حسین.حسین .حسین
ذوالجناح به حرم برگرد . کردی خون جگرم برگرد
بشنو گریه این دختر. دیگه با بدرم برگرد
ای کشته دشت بلا . حسین جان. حسین جان
گشته سرت از تن جدا .حسین جان .حسین جان
_________________________________________________________________________________
میا به کوفه .کوفه شهری است که وفا نداره
میا به کوفه . کوفه دردی که دوا نداره
میا به کوفه همه نقشه کشتنت ا دارند
خدامیدونه چه بلایی میخوان سرت بیارن
نه من از غربت یارت فلک دوباره تیر ه وتاره
به روی دارالعماره دل بیقراره زمزمه داره
کوفه میا .حسین جان . کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم وحیا نداره .شرم وحیا نداره
میا به کوفه هرچی نامه فرستادن دروغه
این جا بازار تیر و شمشیر ونیزه هاش شلوغه
میا به کوفه خبر از تیر هرمله نداری
دلشوره دارم نکنه علی اصغر رو بیاری
سفیرت دراحتضاره . غم نمیگذاره .طاقت بیاره
به روی دارالعماره . دل بیقراره . زمزمه داره
کوفه میا .حسین جان کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم وحیا نداره . شرم وحیا نداره
میا به کوفه میخوان ازتو علمدارو بگیرن
میخوان از زینب یار و قافله سالارو بگیرن
میا به کوفه ای امید دل حزین زینب
بر روی نیزه سر بی تن ات می بینه زینب
چشام باز ابر بهاره . داره می باره ماه و ستاره
به روی دارالعماره دل بی قراره . زمزمه داره
کوفه میا . حسین جان کوفه وفا نداره
کوفی بی مروت شرم وحیا نداره . شرم وحیا نداره
___________________________________________
غریب و خسته و تنها
کنار خانه بنشستم
مدینه گریه کن با من
که زهرا رفته از دستم
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
بنال از داغ ان بلبل
که پرپر در قفس میزد
بجرم یا على گفتن
به پشت در نفس میزد
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
غریبى مرا مردم
همه با چشم خود دیدند
میان شعله آتش
گلم را با لگد چیدند
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
بود هر شب همى نفرین
به لب در دشت و صحرایم
الهى بشکند دستى
که سیلى زد به زهرایم
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
گلاب از دیده جارى بر
سر سجاده کن زینب
براى مادرت زهرا
کفن آماده کن زینب
واویلا اه واویلا، شدم من یکه و تنها
http://akharejadeh.parsiblog.com
با خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه اِنّی رایتُ دهرا من هجرکِ القیامه
دارم من از فراقت در دیده صد علامت لَیسَت دُموعُ عینی هذا لَنا العَلامَه
ناله ها را بشنوید و ضجه ها و اشکها را ببینید که چطور خروشان بر گونه تاریخ جاری است.
وای که عجب غمی دل بشر را میجوشاند! ناله های مادر را میگویم. مادر عشق ، مادر تشیّع ، مادر نبوت ، مادر خلقت ،همسر ولایت و بهانه خلقت. اگر نگاهی 1411 سال به آن سوی تاریخ بیفکنید ، می بینید که چگونه فاطمه بر فراز آن صخره های آذرین نشسته است. می بینید که چگونه او را به سایه ی نخلهای بیرون از مدینه رانده اند. این صخره های کبود بیت الاحزان عجب سیلی دردآوری از تاریخ خورده است و هنوز هم ضربه می خورد. خورشید در ایام فاطمیه با چشمانی پرخون سر از دریای اشک برمی آورد ، فریاد مظلومیت های مادرمان را از چهار رکن گیتی بغض میکند و در گلوی فرزندان او میریزد.
گمان مبرید که بیت الاحزان جایی در مدینه بود و بعد از چندی در ذهن کند تاریخ مدفون شد. نه ، بیت الحزان میلیونها فریاد است که به گستره تاریخ پیش میرود. بیت الاحزان بازتاب آینه ولایت است که در مدینه فقط آن را به چندین آینه دیگر...
بیت الاحزان فاطمه زهرا(س) تجسم عینی اولین اعتراض در حیات سیاسی شیعه است. قطره خونی است که از آن، اقیانوسها جوشیده و سیلها خروشیده است. بیت الاحزان روح تازیانه خورده ای است که مهر کبودی بر مِهر او نشانده و محسن او را به دایه گان آسمانی سپردند.
آری ، بیت الاحزان را نباید تنها در مدینه جست چراکه اکنون تورم این بازوی تازیانه خورده، تمام دنیای زرد وسرخ وسفید را به خود متوجه کرده است.
اگر روزی علی(ع)، از ترس اینکه مردم از دین خود برگردند، در کوچه های بنی هاشمی سکوت کرد، اما در برابر حق تربت قبر زهرا، عبای زردرنگ جنگی ش را به دوش انداخت...
و حال ما مانده ایم و این راه ناتمام... اگر آقای ما گفت: علیکم بالسکوت ، حدّی دارد و اگر کسی پای خود را از گلیمش درازترکند، والله قسم زمین را از خونش سیراب میکنیم، حال چه در کسوت بیگانه گان باشد و چه در لباس خودی....
امیدوارم همه ما ادامه دهنده راه اون بزرگوار باشیم. امیدوار همه بتونیم راه رو درست بریم و هیچ وقت از مسیر اصلی منحرف نشیم. مسیری که ما رو به سوی الله برسونه . امیدوارم خانمای ما زهرا گونه زندگی کنن. برا من خیلی جالب مجلس عزای ائمه که میریم از همه قشر اونجا هستن با حجاب بی حجاب، هرکسی هم برا یه چیزی اومده، یکی اومده خونه بگیره، یکی اومده شفای مریضش رو بگیره و ... اما خوش به حال اونی که میاد و متوسل می شه و می گه دستم رو بگیرید تا آدم بشم و از مسیر انسانیت خارج نشم. کمکم کنید تا سقوط نکنم. اون موقع وقتی از مجلس بیرون می ره احساس می کنه سبک شده و داره پرواز می کنه. من که کوله بار گناهم سنگین سنگین اما خوش به حال تو دوست عزیز که سبکبال در دریای معنویت در حال شنا کردن هستی و گه گاه از آب زلال و ناب چشمه عرفان و ملکوتی مینوشی. من رو نیز دعا کن.
خلاص در کار
«اخلاص» اکسیر نابی است که «عبادت» را قابل عرضه در پیشگاه الهی میکند و عمل بدون اخلاص چون «خانه بر ماسه بنا کردن است» عابدان خردمند جز با اخلاص به پرستش نمیایستند و جز با نیت پاک به ستایش نمینشینند.
خداوند درباره حضرت موسی می فرماید: «واذکر فی الکتاب موسی انه کان مخلصا و کان رسولا نبیا»1
و در این کتاب از موسی یاد کن، زیرا که او پاکدل و فرستاده پیامبر بود.
استاد مطهری در زمینه اخلاص در کار میفرماید: «کار برای خود کردن نفس پرستی است، کار برای خلق کردن بتپرستی است. کار برای خدا و برای خلق کردن شکر و دوگانهپرستی است. کار خود و کار خلق برای خدا کردن توحید و خداپرستی است»2
یکی از ویژگی های اخلاقی که در استاد مطهری وجود داشت، این بود که همیشه میخواستند نامشان مخفی باشد و این بسیار عجیب بود به طوری که گاهی افراد کارهای نکرده را به خودشان نسبت میدادند و این دلیلی بود بر خلوص نیت ایشان و دور بودن از ریا، چرا که معتقد بودند که کار بایستی انجام شود، حال به اسم هر کس، مهم هدف ماست که باید به آن برسیم.
تنها صفتی که در استاد مطهری وجود نداشت تظاهر بود، مهمترین مسائل به وسیله ایشان حل میگردید و بحث میشد و هیچ انعکاسی در این موارد از وی در بیرون نبود.»3
1- مریم، آیه51
2- مطهری، مرتضی، جهان بینی توحیدی، ج دوم، ص83
3- جاوید موسوی، سید حمید، سیمای استاد در آیینه نگاه یاران، ص95.
بهای سخنوران و وعّاظ دروغگو را قیچی میکنند
پیغمبر اکرم(ص) هنگامی که به فرمان خداوند به آسمانها عروج کرد و به معراج رفت، در این سیر و سفر آسمانی با وقایع و صحنههای بسیار دلخراشی برخورد نمود، از آن جمله میفرماید:
شبی که مرا به معراج بردند گروهی را دیدم که لبهای ایشان را با قیچیهای آتشین میبریدند و ریزریز میکردند.
از ایشان سؤال کردم: شما کیستید که این طور شکنجه میشوید و عذاب میکشید؟
در پاسخ گفتند: ما از کسانی هستیم که در دنیا مردم را به خیر و نیکی امر میکردیم، ولی خود به آن عمل نمینمودیم، و از طرف دیگر آنان را از ارتکاب شرّ و بدی باز میداشتیم، امّا خود مرتکب کارهای زشت و بد میشدیم.
یعنی گفتار و رفتارمان راست و درست نبود و به دروغ چیزهایی به مردم می گفتیم که خود به آن عمل نمیکردیم. به همین مضمون در حدیث معراجیه دیگری نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمودند: در آن شبی که به معراج رفتم مردمی را دیدم که لبهایشان با قیچیهای آتشین بریده میشد، و هر بار که لبهای ایشان را میبریدند دوباره لب دیگری به جای آن میروئید، و این عذاب و شکنجه را همچنان تکرار میکردند.
من با مشاهده این صحنه از جبرئیل پرسیدم: اینها چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: اینها گویندگان و سخنوران و خطیبان امت تو هستند، آن کسانی که به آنچه خود میگفتند، عمل نمیکردند.
کسی را که ناراستی گشت کار کجا روز محشر شود رستگار
کسی را که گردد زبان دروغ چراغ دلش را نباشد فروغ