اذان، که وسیلهای برای اعلام توحید و اعلان به مردم و فراخوانی آنان به تجمّع برای نماز است، از شعارهای زیبا و مؤثر اسلام است.
در اذان، تکبیر، توحید، شهادت به رسالت پیامبر و ولایت امیرالمؤمنین است و دعوت مردم به شتافتن به سوی نماز و رستگاری در آن نهفته است.
اذان، اعلام موجودیّت اسلام و دعوت مسلمین و معرّفی عقاید دینی است.
اذان، شکستن سکوت و فریاد علیه معبودهای خیالی و شعار به نفع اسلام و طرفداری از آئین خدا است.
«مؤذّن»، در اسلام احترامی خاصّ دارد و در قیامت هم سرافراز است.
بلال حبشی، از مسلمانان نخستین در صدر اسلام بود که عنوانِ «اذان گویی» سبب افتخارش بود و اولین مؤذّن در اسلام بود و روز «فتح مکّه» هم او بود که به فرمان پیامبر، بالای کعبه رفت و بتهای مشرکین را سرنگون کرد.(25)
اذان، یک بار برای اعلان عمومی و اعلان فرا رسیدن وقت نماز، گفته میشود، یک بار هم به خصوص برای شروع نماز.
پس از اذان، اقامه نیز همان مفاهیم را دارد و برای آغاز نماز و پیدایش آمادگی روحی و توجّه به خدای یکتا و رستگاری در سایه نماز، بر زبان جاری میشود. اذان و اقامه گرچه مستحبّ است، ولی از شعائر مهمّ اسلامی محسوب میشود و به گفتن آن، بسیار تأکید شده است.
مسلمان خداپرست، با اذان، نام خدای بزرگ را، هر چه رساتر و آشکارتر در جهان طنین افکن میسازد. این بانگ ملکوتی و توحیدی است که کمر دشمنان را میشکند و مخالفان خدا و اسلام را به ستوه میآورد.
25) وسائل، ج 4 ص 614 .
در نماز، باید «طهارت» داشت و پاک بود. هم لباس و بدن را از آلودگیها پاک ساخت و هم به نحوی که در کتابهای احکام بیان شده، وضو گرفت.
وضو، اذن ورود به نماز و زمینه روحی برای پرداختن به این عبادت است و بدون آن، نماز باطل است.(22)
وضو جزء ایمان است، نورانیّت دل و توجّه معنوی میآورد و به فرموده امام رضا علیه السلام آنکه در مقابل پروردگار به عبادت میایستد، باید از آلودگیها پاک باشد، از سستی و بیحالی و کسل بودن دور باشد و با وضو، دل را برای ایستادن در مقابل خدای توانا پاک و آماده سازد.(23)
با وضو بودن در هر حال، خوب است. حتّی خوابیدن با وضو، ثواب عبادت شبانه دارد و برای بسیاری از کارهای عبادی نیز، مثل دعا، زیارت، قرائت قرآن و مطالعه دستور دادهاند که وضو داشته باشیم و بدون وضو به آیات قرآن و نام خدا و پیامبر و امامان دست نزنیم.
البتّه غیر از پاکی ظاهریِ لباس و بدن و داشتن وضو، دل هم باید از نفاق و حسد و کینه پاک باشد و اندام و اعضا هم از جرائم و گناهان دیگر دور باشد.
راستی! ... اگر لباس و بدن پاک باشد، ولی روح، ناپاک، این نوعی نفاق نیست؟ پس باید هم در طهارت جسمی و ظاهری، و هم در پاکی درونی و قلبی کوشید، تا حضور در برابر اللَّه، با ادب بیشتری باشد.
برای کسانی که «جُنب» باشند، «غُسل» واجب است، که به صورتِ خاصّی تمام بدن شسته میشود. و در صورت نبودن آب، یا ضرر داشتن آن، یا نداشتن فرصت برای وضو و غسل، باید «تیمّم» کرد.(24)
نمازگزار، باید بدن خود را بپوشاند. و بهتر است که انسان لباسی تمیز، سفید، معطّر برای نماز انتخاب کند، چرا که به دیدار خدا میرود. شرط ادب، استفاده از بهترین لباسهاست.
لباس و مکان نمازگزار باید «مباح» باشد، یعن از مال مردم نباشد. نمازگزار، باید رو به کعبه و قبله مسلمین بایستد، گرچه خدا در مکان خاصّی نیست، همه جا هست و در همه جا ناظر ماست، امّا رو کردن به کعبه مقدس و حرم الهی، یادآور توحید ابراهیمی و سنّتهای یکتاپرستانه و خلوص آن پدر و پسری است که کعبه را بنا نهادند.
قبله، جهتگیری توحیدی مسلمانان را نشان میدهد. نه تنها در نماز، بلکه در دعا، قربانی، نشستن، خوردن و خوابیدن، دفن کردن مردگان و ... باید قبله مراعات شود.
این درسی است که توجّه ما را در سراسر زندگی به خانه خدا، خانه محبوب و سرور و مولایمان معطوف میکند و میان صفوف مسلمانان، وحدت و نظم پدید میآورد.
22) وسائل الشیعه، ج 1 ص 256.
23) وسائل، ج 1 ص 257 .
24) کیفیّت وضو و غسل و تیمّم را در رسالههای عملیه مطالعه کنید.
هر چیزی جسمی دارد و روحی.
روح نماز، «حضور قلب» است و نماز بی توجّه و حضور قلب، تنها یک سری الفاظ و حرکاتی است که انجام میگیرد.
حضور قلب آنست که انسان در نماز، توجه قلبی به خدا داشته باشد و از یاد او غافل نشود و هر لحظه و در تمام جملات و حرکات نماز، بداند چه میگوید، چه میخواهد، معنی حرکات و افعالش چیست، رو به چه کسی ایستاده، قبلهاش کجاست، چرا نماز میخواند و در برابر چه خدای عظیمی به نیایش و پرستش و حمد و ثنا و ذکر و دعا ایستاده است.
اگر ذهن انسان به مسائل دیگر مشغول باشد،
اگر حواس انسان پرت شود،
اگر هر صدایی، هر منظرهای، هر رفت و آمدی، هر نوشته و خط و نقاشی و صحنهای، او را به خود مشغول کند و یادش رود که در حال نماز است و کجا ایستاده و چه میگوید، معنای این نداشتن حضور قلب است.
یکی از راههای کسب حضور قلب، دانستن معنای نماز و در نظر آوردن ترجمه کلماتی است که انسان در نماز میگوید.
راه دیگر، انتخاب مکانی برای نماز است که رفت و آمدها و سر و صداها، صحبتها، عکسها و تابلوها، او را به خود مشغول نسازد.
راه دیگر، انجام مستحباتی است که پیش از نماز و هنگام نماز، رعایت آنها به نمازگزار حالت توجّه بیشتری میدهد و او را به یاد خدا و بندگی خویش میاندازد.
وقتی به ملاقات یک شخصیّت برجسته میروید، بهترین لباس را میپوشید و مؤدّب در نزد او میایستید و یا مینشینید و از هر کاری که برخلاف ادب باشد، پرهیز میکنید، به سخنان او کاملاً گوش میدهید و به آنچه خودتان میگوئید، کاملاً توجّه دارید و در سراسر لحظه دیدار، آن شخص در نظرتان است.
خدا برترین موجود است و هستی همه موجودات به او بستگی دارد. ما، بندهای نیازمند و ناتوان، که از نعمتهای او برخورداریم، به شکرانه نعمتهایش به عبادت و نماز میایستیم.
توجّه به این «جایگاه» که ما در مقابل «اللَّه» داریم، دل را نرم میکند، خضوع و خشوع و فروتنی میآورد.
نماز، «ذکر خدا» است. هر چه بیشتر دلمان حاضر و قلبمان متوجّه عظمت خدا و نیاز خودمان باشد، نمازمان سازندهتر است.
به یاد داشته باشیم، که رکوع، خم شدن در مقابل عظمت آفریدگار است.
سجده ما، هماهنگی با همه هستی است که در پیشگاه خدا تسلیم و خاضع و مطیعاند.
تسبیح ما، هم صدایی با همه ذرات عالم است که خدا را تسبیح میگویند و سجده میکنند.
تسبیح گوی او نه بنی آدم است و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد
نه تنها ما که همه جهان، به زبان خاصّ خود، خدا را تقدیس و تسبیح میکنند و وجود هر یک نشانه یکتائی، حکمت و قدرت اوست.
هر گیاهی که از زمین روید
«وحده لا شریک له» گوید حضور قلب، جان نماز است.
بکوشیم که در عبادتمان، هنگام نماز، جز به خدا نیندیشیم، و حواسمان و فکر و دلمان را جای دیگری نبریم.
هم به لطفش امیدوار باشیم. و هم از عذابش، هراسان. بین حالت بیم و امید (خوف و رجاء) باشیم.