سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که با حق درآویخت ، خون خود بریخت . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :36
بازدید دیروز :51
کل بازدید :216766
تعداد کل یاداشته ها : 517
103/9/11
1:13 ص

این الطالب بدم المقتول بکربلا

من همچنان در انتظار تو هستم،

در میانه راه زندگی و در جاده انتظار

بیراهه های زیادی را رفته ام ولی هنوز گم نشده ام.

به بن بست های زیادی برخوردم ولی هنوز ناامید نشده ام.

در جنگلهای زیادی زخمی شده ام، ولی هنوز از پا نیفتاده ام .

دستم را به دیواره های راه میگیرم و در تاریکی غیبت‌‍‌، کورمال کورمال پیش میروم.

هزاران بار زمین می خورم و دوباره زمین می خورم.

ولی باز میروم و به امید گرمی حضور تو برمیخیزم

و دوباره نرم و آهسته به پیش میروم.

گاهی یک راه را چندین  بار دور خود میچرخم و باز میروم و برمی گردم.

و گاهی ساعت ها بی حرکت و ساکن خیره می مانم .

و در این مسیر تنها به خیال تو خوشم.

می دانم هنوز در ابتدای راهم.

جاده زندگی من سنگلاخ است و همیشه تاریک..

ولی هر از گاهی نوری روشن می شود

و راه را نشانم می دهد

و من تنها خسته ام  از بی تو بودن

از تنهایی و غربت،

از انتظار

و ....


  
  

این الطالب بدم المقتول بکربلا

در روایتی که از امام محمّدباقر(علیه السلام) نقل شده،وقتی از آن حضرت سؤال می‏کنند که چرا فقط به آخرین حجّت الهی قائم گفته می‏شود؟آن حضرت در پاسخ می‏فرمایند:
چون در آن ساعتی که دشمنان، جدّم امام حسین(علیه السلام) را به قتل رساندند،فرشتگان با ناراحتی در حالی که ناله سرداده بودند عرض کردند:

پروردگارا! آیا از کسانی که برگزیده و فرزند برگزیده تو را ناجوانمردانه شهید کردند در می‏گذری؟! در جواب آنها خداوند متعال به آنان وحی فرستاد:

ای فرشتگان من! سوگند به عزّت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت،هرچند بعد از مدّت زمان زیادی؛آن گاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امام‏حسین(علیه السلام) را به آنان نشان دادو پس از اشاره به یکی از آنان که در حال قیام بود فرمود:

با این قائم از دشمنان حسین(علیه السلام) انتقام خواهم گرفت.

(دلائل‏الامامة، ص 239)


  
  

به امید دیدار

در غروب چندمین سال طلوع دردها
می رسی از راه، فانوس دل شبگردها!

بی حضور آبی ات، ای تک سوار سبز پوش!
کوفه کوفه بی وفایی دیدم از نامردها

با توام موعود چشمان غزل بارانی ام
پاک کن از وسعت آیینه هامان گردها

مثل یک خورشید پاییز پر از بغض غروب
نور می پاشی سر دلمرده ها، دلسردها

تا طلوع روشنای چشم های ابری ات
چشم بر هم می گذارم بر عبور دردها
 غلامعباس پخشی


  
  
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش

مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر و مادرت زهرا
به دیدار قبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش

زیارت نامه که می خوانی در کنار آن تربت خاموش
به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش

بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یاد ما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل باوفا رفتی یاد ما هم باش

بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش


نماز حاجت که می خوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفا رفتی یاد ما هم باش

دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان خودت یاد ما هم باش

  
  

اللهم عجل لولیک الفرج

امروز داشتم این دو بیت شعر را زیر لب زمزمه می‌کردم

و وقتی به پایان مصرع اول می‌رسیدم دوباره از اولش شروع می‌کردم به خوندن ... 

قـطـعـه گــم شده ای از پـر پـرواز کـم است
یـازده بـار شمـردیـم و یـکـی بـاز کــم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است

ورد زبونم شده بود و طوطی‌وار تکرارش می‌کردم، مثل نواری که وقتی به آخرش می‌رسه دوباره بر‌می‌گرده و از اول شروع می‌کنه.
همین طور که داشتم با لحن ها و آواهای مختلف برای خودم می‌خوندم و صدامو زیر و بم می‌کردم،

نمی‌دونم چطور شد که یک دفعه توی مصرع آخر گیر افتادم و دیگه نتونستم ادامه بدم...
"... نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است"
شاید بیشتر از 100 بار با خودم زمزمه کرده بودم ولی...
ذهنم مشغول شد و دوباره افتادم تو وادی بحث و جدل های درونی.
ـ عرق شرم!
ـ اونم عرق شرم زمین!
ـ زمین که جون نداره (البته در ظاهر)!
ـ پس چرا زمین شرم می‌کنه؟
ـ یعنی اشیاء و جامدات از انسان بیشتر امام زمانشونو می‌شناسن؟
ـ سرباز!
ـ چرا سرباز کم هست!
ـ یعنی این قدر سرباز کمه که زمین می‌خواد سرباز آقا باشه؟
ـ پس ما چیکاره‌ایم؟
ـ ان شا الله سرباز آقا می‌شیم.
ـ سرباز آقا؟
ـ سرباز آقا باید چطوری باشه؟
ـ تو اصلاً لیاقتشو داری؟
ـ خوب، حالا که تو شایستگی اون رو نداری، این همه آدم امام زمانی هست.
ـ شبهای سه‌شنبه جمکرانو که دیدی، شب نیمه شعبانو که دیگه نگو، همه امام زمانین...
داشتم به قول معروف خودمو توجیه می‌کردم که مصرع اول اومد جلوی چشمم...
"این همه آب که جاریست نه اقیانوس است عرق شرم زمین ..."
ـ اقیانوس!
ـ آب جاری!
ـ یعنی این همه آدم که دم از امام زمان می‌زنن...
امان ز لحظه غفلت
به فدای مظلومیت و غربتت یا ابا صالح المهدی(عجل الله تعالی فرجه)
می‌دونم آقا جان که اگه یار و یاور باوفا داشتی و مردم واقعاً و از روی صدق دل می‌خواستنتون، خدا اذن ظهور را می‌داد.
نمی‌دونم کی می‌فهمیم واقعاً یتیمیم.
من که خیلی خیلی شرمنده‌ام آقا جان.
حلالم کنید.
به جان مادرتان قسم، حلالم کنید...


  
  

این الطالب بدم المقتول بکربلا

در روایتی که از امام محمّدباقر(علیه السلام) نقل شده،وقتی از آن حضرت سؤال می‏کنند که چرا فقط به آخرین حجّت الهی قائم گفته می‏شود؟آن حضرت در پاسخ می‏فرمایند:
چون در آن ساعتی که دشمنان، جدّم امام حسین(علیه السلام) را به قتل رساندند،فرشتگان با ناراحتی در حالی که ناله سرداده بودند عرض کردند:

پروردگارا! آیا از کسانی که برگزیده و فرزند برگزیده تو را ناجوانمردانه شهید کردند در می‏گذری؟! در جواب آنها خداوند متعال به آنان وحی فرستاد:

ای فرشتگان من! سوگند به عزّت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت،هرچند بعد از مدّت زمان زیادی؛آن گاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امام‏حسین(علیه السلام) را به آنان نشان دادو پس از اشاره به یکی از آنان که در حال قیام بود فرمود:

با این قائم از دشمنان حسین(علیه السلام) انتقام خواهم گرفت.

(دلائل‏الامامة، ص 239)


  
  

کشتی نوح بر روی امواج خروشان آب به سرزمین کربلا می‌رسد، چنان ترس و اضطراب نوح را فرا می‌گیرد که رو به آسمان کرده می‌گوید «پروردگارا! همه دنیا را سیر کردم و دلهره‌ای مانند این سرزمین به من دست نداد» پس جبرئیل فرود آمده و پیام داد که «ای نوح این جا قتلگاه حسین(ع) است» پس نوح و کشتی نشستگان بر او می‌گریند و قاتلانش را لعن می‌کنند.
سلیمان نشسته بر قالیچه و سوار بر باد به سرزمین کربلا می‌رسد طوفانی به پا می‌شود و بساطش را به هم می‌ریزد و چون در آن زمین فرود می‌آید باد را سرزنش می‌کند و باد لب به سخن می‌گشاید و روضه آغاز می‌کند: «ای پیامبر خدا! می‌دانی؟ اینجاست شهادتگاه فرزند آخرین پیامبر» پس سلیمان می‌گرید...

هل من ناصر ینصرنی

کجاست کربلا! گوئی دروازه‌ای است که برای ورود به شهر بندگی و عشق‌ورزی به خالق چاره‌ای جز عبور از آن نیست و برای طی مسیر و سلوک می‌بایست از حسین مدد گرفت. چنان که همه اولیاء و پیامبران در طول حیات خود برای یک بار هم که شده  این سرزمین را زیارت کردند و برکشته آن گریستند و اظهار ارادت و محبت خود را نسبت به خاندان رسول اکرم(ص) ابراز داشتند و دشمنان آن‌ها را لعن کردند.
پس سنت سوگواری و عزاداری و ذکر مصائب سالار شهیدان حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) نه تنها پس از عاشورا در بین شیعیان و دوستداران اهل بیت جاری شد بلکه قبل از آن میان همه اولیاء و رسولان و پیامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم(ص) جریان داشت و عاملی برای تعالی مرتبه بود.
اما چرا؟ چه حادثه‌ای درکربلا رخ داد و چه رازی در عاشورا نهفته است که یادآوری آن و ناله و فغان بر آن چنان شور و حرارتی در دل‌ها ایجاد می‌کند که آدمی را از انفعال و کسالت خارج ساخته و انگیزه عدالت‌خواهی و حق‌طلبی را در او دو چندان می‌کند. تا آنجا که حاضر است از سر جان و مال هم بگذرد و خود را فدا کند.
چنان که بسیاری از فرقه‌ها و نهضت‌های مختلف ظلم ستیز از این استعداد و قوه برای مقاصد خود استفاده کردند مثلاً مهاتما گاندی وقتی می‌خواهد برای آزادی هندوستان از دست استعمارگران انگلیسی روش مبارزه دهد مردم را به پیروی از سرمشق امام حسین(ع) دعوت می‌کند و از قیام او الگو می‌گیرد و یا امام خمینی(ره) در کنار حرکت و قیامی که آغاز کرد به عزاداری و سوگواری محرم که تا آن زمان به طور منفعلانه و صرفاً برای رسیدن به پاداش اخروی برگزار می‌شد جهت داد.

السلام علیک یا ابن الشهید
از امام معصوم نقل شده است که وقتی سه نام مقدّس «محمّد» و «علی» و «حسن» پشت سر هم بیاید چهارمی حتماً «قائم» است. قائم به معنی کسی که برای دفاع از حق و اجرای عدالت دست به شمشیر می‌برد و قیام می‌کند. پس در عالم دو قائم وجود دارد یکی امام حسین(ع) که به فرمان الهی برای اقامه عدل و احیای سنت‌ها قیام نمود. «من خارج نشدم برای خودپسندی و گردن‌کشی و فساد و بیدادگری، من قیام کردم برای اصلاح امت جدم، برای امر به معروف و عمل به سیره جدم» و دیگری نهمین فرزند حسین بن علی(ع) مهدی موعود(ع) چنانچه وقتی ابوحمزه ثمالی از امام باقر(ع) سؤال می‌کند مگر همه شما قائم به حق نیستید؟ حضرت می‌فرمایند بلی همه قائم به حقیم و ابوحمزه سؤال می‌کند پس چگونه حضرت صاحب‌الامر(ع) را قائم نامیده‌اند؟ می‌فرمایند«چون جدم حسین(ع) شهید شد، ملائکه صدا به گریه بلندکردند و گفتند: ای خداوند آیا از قتل برگزیده خود و فرزند پیامبر خود غافل می‌شوی؟ پس حق تعالی فرمود که قسم به عزت و جلالم از ایشان هر چند که بعد از زمان‌ها باشد توسط مهدی(ع) انتقام خواهم گرفت.
پس دو امام قائم و دو قیام که قیام اول به ظاهر پیروز نشد و امام کشته شد و قیام دوم که وعده الهی است مکمل قیام اول و پیروزی نهایی.
اما اکنون که دوره غیبت امام امت است و قیام و قیامتی به پا نشده، تکلیف ما چیست؟! و چه وظیفه‌ای برای ما تعریف شده است؟! کدام آرمان و آرزو را باید در دل پروراند؟ چگونه می‌توان به حسین(ع) اقتدا کرد؟!


در چه مسیری؟! جواب سؤال‌ها را می‌توان از کلام همان دو امام قائم به روشنی دریافت، وقتی که هر یک نسبت به دیگری اظهار ارادت و اشتیاق خود را نشان می‌دهد.
امام مهدی(ع) در زیارت ناحیه می‌فرماید:
 «سلام کسی که اگر با تو درکربلا می‌بود با جانش، از تو در مقابل تیزی شمشیرها محافظت می‌نمود و نیمه جان ناقابلش را فدای تو می‌کرد، جانش فدای جان تو و اهل بیتش سپر بلای اهل بیت تو می‌بود».
و وقتی از حسین بن علی(ع) پرسیدند: آیا مهدی(عج) به دنیا آمده است؟ فرمودند: «نه و اگر زمان او را درک کنم تمام عمرم را به او خدمت خواهم کرد».
پس این گونه جایگاه و مقام امام را مشخص و راه و رسم خدمت و ارادت به او را آموزش می‌دهند تا در هر زمان آن گونه باشیم که برای امام از جان و مال و فرزند بگذریم و با او همراه شویم.
پس چاره‌ای نیست جز آن که قالیچه دل‌هایمان را بر فراز کربلا به پرواز درآوریم و با چشمانی گریان و قلبی محزون با شهدای کربلا هم عهد شویم و درس وفاداری و ایثار و عشق‌ورزی به امام زمان را از ایشان بیاموزیم همان طور که علمدار کربلا رجز می‌خواند «اگر دو دستم قطع شود از حمایت دین و امام زمانم دست برندارم و از آن روی برنگردانم» باید حسینی شویم تا منتظر بمانیم و باید حسینی شویم و به حسین لبیک بگوئیم «لبیک! ای دعوت کننده به سوی خدا نه یک بار بلکه هفت بار لبیک اگرچه پیکرم نتوانست دعوت تو را به هنگام دادخواهی تو پاسخ گوید و زبانم نتوانست به هنگام ندای یاری طلبانه‌ات به تو لبیک گوید، اینک، قلب، چشم، دل و اندیشه و جانم تو را پاسخگوست...»
باید حسینی شد و طالب عدل و امام عادل و برای تحقق آرمان بزرگ سیدالشهداء مجاهده نمود و مجلس عزاداری و سوگواری ما باید در این جهت یاری رسان باشد و الا در زمانی که ظلم حاکم است و فساد و تباهی جهان را فرا گرفته و بدعت‌ها جایگزین سنت‌ها شده و اجرای دستورات خدا بر زمین مانده و جهل و فقر و تجاوز گریبان‌گیر مسلمین و مردم مستضعف جهان است برپایی مجلس عزای حسینی صرفاً به امید بخشش گناهان و ورود به بهشت و بهره‌مندی و لذت معنوی چه فایده‌ای دارد و چه مشکلی را حل می‌کند. باید بر حسین گریه کرد و قیام کرد و با امام قائم همراه شد و برای خدمت و دفاع از امام دل را به دریای بلا سپرد و کربلائی شد. باید حسینی شویم!


  
  

سالی است نکو که دل نکوتر باشد

چشم از هیجان عشق او تر باشد

آغاز بهار اربعین است و دلم

ای کاش به گنبدش کبوتر باشد

امشب شب اربعین مصباح هداست

دل یاد حسین بن علی شیر خداست

پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت

امشب شب یاد اشقیاء و شهداست

هر دم به گوشم می‏رسد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله

یک زن میان محملی اندر غم و تاب و تب است
این زن صدایش آشناست ای وای من این زینب است

اربعین حسینی

به یاد کربلا دل ها غمین است
دلا خون گریه کن چون اربعین است

اربعین آمد و اشکم ز بصر می آید
گوییا زینب محزون ز سفر می آید

اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین
مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین

هر جا کنار آب نشســـــــتم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین

جانسوز تر ز داغ تو دیگر کسی ندید
خورشید هم ز داغ تو در تاب شد حسین


  
  

 

مولا جان !!!

تو را به حرمت مسافران جاده انتظار

تو را به حرمت عاشقان منتظر و منتظران عاشق

تو را به حرمت بال و پر خاکی کبوتران آن مزار بی نشان

و به حرمت ناله های فاغث یا غیاث المستغیثین

از پشت پرده غیبت در آی

و به کنعان دیده ها قدم بگذار

و خلعت سبز طلعت جاویدان را

به افق قلب های منتظران شیعه بپوشان

مولا جان !!!

مگر نمی دانی ؟!؟

مگر نمی بینی ؟!؟

می دانم که می دانی!

و می دانم که می بینی!

ولی روزگار نامردیهاست و زمانه،

تکرار قصه سرنوشت فرزندان آدم

هر روز هابیلی در آتش کینه قابیلی می سوزد

و هنوز صدای محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)

از ورای قرن ها گذر زمان من کنت مولاه فهذا علی  مولاه را  فریاد می زند

و انی تارک فیکم الثقلین را قرائت می کند

و کبودی یاسها در خم کوچه های غربت تکرار میشود

و در هر گوشه از جهان سقیفه ای برپاست

و سقیفه نشینان بسیار...

ولی علی بر دست بالا رفته در غدیر ولایت

تنها خانه نشینی را به ارث می برد

و کبوتران چاهی از لابه لای صفحات ورق خورده تاریخ

هنوز آماده ی شنیدن ناله های غریبانه اند

کل یوم عاشوراست

و در پی شکستن دیوارهای صوتی

تکرار دریده شدن حلقوم های شش ماهه

و آسمان هر روز پذیرای مشتی خون

و پا برهنگان و مستضعفان تاریخ

در جستجوی رد پایی از قافله و ناقه های زینب اند

و جام ها مست از شراب خون انسان ها...

آیا هنگام آن نرسیده است!

که بر واژه ظلم و ظالم خط بطلان بکشی

آیا نرسیده، زمانی که، حجاب غیبت از چهره برکنی

و ذوالفقار عدالت را از قفس نیام رها سازی

بیا بیا بیا....

بیا ای موعود همه اعصار و قرون

بیا و با آمدنت فهذا علی مولاه را تفسیر کن

برای آنان که غدیر را در بخ بخ یا علی خلاصه کرده اند

برای آنان که جغد وار

ناله رهایی از قیومیت ولایت را سر می دهند

بیا تا کربلا در مظلومیت خود به گرد غریبی حسین چرخ نزند

و قافله زینب بی قافله سالار سفر نکند

بیا و با نرید ان نمن علی الذین استضعفوا

ستمدیدگان جهان را بر اریکه قدرت بنشان

بیا که سریر عدالت در انتظار قدومت بی تاب و بیقرار است


  
  
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com:)
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام بهترین سایت پاپ آپ
+ سلام
+ http://sarvghamatan.blog.ir/


+ وب سایت شهرسان دشتی
+ پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان


+ بازی تراوین http://www.travien.ir آپلود سنتر http://www.niliup.ir فتوشاپ آنلاین http://photoshoponline.ir نیلی ترین رخسار http://www.nilitarin.ir/pa