سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انسان مسلمان هدیه ای برتر از سخنی حکیمانه که خداوند بدان، هدایتش را افزون کند یا از نابودیش برهاند به برادرش نداده است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :151
بازدید دیروز :14
کل بازدید :216311
تعداد کل یاداشته ها : 517
103/9/7
10:9 ع

می گویند واعظی مسیحی از پسر بچه ای پرسید:ممکن است بگویی از کدام طرف می توان به دفتر پست رفت؟پسربچه پاسخ داد:بله،حتما . آن دو همچنان که به طرف دفتر پست می رفتند،مرد واعظ از پسربچه خواست که آنروز عصر به محل سخنرانی بیاید وبه حرف های او گوش کند.پسرک پرسید :می خواهید درباره چه چیزی حرف بزنید؟مرد سخنران پاسخ داد :راه بهشت   پسرک گفت شوخی نکنید.چطور می خواهید درباره بهشت با ما حرف بزنید در حالیکه حتی راه دفتر پست را نمی دانید!؟


از کتب قدیم کلامی بگیر تا جدیدترین آثار اعتقادی غیر ممکن است که در باره ضرورت بعثت انبیاء حرفی نزده باشند.اصلا ما چرا احتیاج به انبیاء وکلا هادیان الهی ومخبران از ماوراء داریم؟جواب ها بر دو دسته اند.برخی براهین پای بهشت وجهنم وکلا آخرت را وسط می کشند ومعتقدند از آنجا که سعادت واقعی وزندگی ابدی انسان در آخرت رقم می خورد،تنها کسانی می توانند راه بهشت را بما نشان دهند که از طرف بهشت آفرین یعنی خدا آمده باشند.اما در دسته دوم جواب ها که طرفداران پر وپاقرصی هم دارد سخن از اینست که اگر کسی فقط درد دنیا هم داشته باشد  باز محتاج سلسله جلیله انبیاء است.یک تقریر معروف از این نوع براهین معتقد است رفاه این دنیا تنها در سایه نظم وقانون نبوی حاصل می شود .یعنی از آنجائیکه انسانها مدنی بالطبع وطالب زندگی اجتماعی هستند خود بخود اختلافاتی ظاهر می شود که راه برون رفت از آنها داشتن قوانینی واسلوب هائی علمی ودارای تضمین است واین شرایط تنها در شریعت الهی یافت می شود.این دسته از براهین نه آنکه از راه بهشت غافل شده باشند بلکه در پی آنند که نمونه ای از محصول بهشتی خود را در همین عالم خاکی عرضه کنند وشیرینی عقبی  را عجالتا به صورت نقدی به موحدان کوی دوست وجامعه ایمانی در دنیا بچشانندواز این رو بعضی علما همانند علامه حلی در کتاب وزین کشف المراد فوائد بعثت انبیاء را نه فقط در امور اخروی بلکه امور مادی وجسمانی هم می داند.


داستان بالا اگر چه از نوعی مغالطه بی بهره نیست ولیک باردار پیامی بزرگ نیز هست.عرف بشر این گونه است که وقتی باور می کند دین آنان را به بهشت موعود می رساند که لااقل راه رفاه حداقلی در این عالم را به آنان بنمایاند.آرامش اقتصادی (آن سان که به اسراف واتراف نینجامد)خود بزرگ ترین مبلغ برای پیمایش مشتاقانه راه انبیاست.اصلا وقتی نقشه دین وسیاست های کلی آن را نگاهی دوباره می کنیم به روشنی می یابیم که بسیاری از پازل های وحیانی مربوط به اصلاحات دنیوی در ساحت های مختلف اجتماعی ،سیاسی واقتصادی است.اگر چه در هندسه عقیدتی ما اقتصاد جایگاهی بعد از فرهنگ دارد ولی این نه به معنای کاستی ارزش مال وفعالیت دنیا بلکه به معنای جهت دهی به آن در مسیر حرکت متعالی است.


واینکه تنها انقلاب شیعی جهان در مرحله حساسی قرار گرفته است.نگاه های مرد ونامرد همه بدین سو دوخته شده که آیا انقلابی که با نام مذهب عجین شده از مرحله اقتصادی هم سربلند بیرون خواهد آمد یا نه؟انقلابی که می خواهد عناوین به زمین مانده دین را در عرصه اقتصاد عملیاتی کند و نمونه ای تبلیغاتی باشد از آرمان شهر مهدوی.وبی جهت نبود که در اوج اعتراضات وقیام های مردمی منطقه ناباورانه امسال نام جهاد اقتصادی را سربرگ خود نمود چه اینکه الهام گیری از انقلاب ایران از مرحله خالقیت گذشته وپای به مرحله ربوبیت گذاشته است تا انقلابیون در سرتاسر جغرافیای اسلامی از لیبی وتونس تا بحرین ویمن بدانند چه فرجام خوشی در انتظار آنهاست. ان شاء الله



  
  

 


دانشمندان می گویند که بدترین مکان برای مطالعه، اتاق خواب است.علتش هم تفریبا واضح است،چون شما حتی اگر استراحت کافی هم کرده باشید بعد از چند دقیقه حضور در اتاق خواب عملا با فضای خاصی مواجه می شوید که شما را به خوابیدن ترغیب کرده وکم کم پلک های شما هوس می کنند که همدیگر را در بغل بگیرند!هم چنین اکثر دانشجویان واهل تحصیل معتقدنداصولا مطالب علمی ودقیق در کتابخانه ها بهتر فهمیده می شود تا مثلا در اتاق خوابگاه و... مکان وفضای وجودی در حسن فهم وسوءفهم نقش خیلی کلیدی دارد.


مکان زندگی نوعی همجواری به حساب می آید .مگر نه اینکه روایات دین ما یکی از شرایط دوست خوب را این می داند که با دیدنش به یاد خدا بیفتیم(من یذکرکم الله رویته)در مورد مکان هم همین طور است.خاک های مختلف خود قصه های گویایی هستند از بار ارزشی که به همراه دارند.از یک سو نماز خواندن در زمین های شوره زار کراهت دارد واز سویی دیگرامام صادق علیه السلام خوابیدن در شهر مکه را نوعی عبادت برمی شمارند.


راز این عزت وذلت ها چیست؟چرا اولین گزینه ای که با شنیدن نام قم به ذهنتان می آید با اولین گزینه ای که باشنیدن مثلا تهران وشیراز به ذهنتان خطور می کند متفاوت است.دینداری در قم بوی دیگری دارد.در همه جای عالم،تشیع واسلام ناب را با قم وحوزه علمیه اش پیوند زده اند.سرزمینی که به شهادت احایث بیشترین تعداد از 313یار امام زمان (عج)را از آن خود کرده است ودر طول تاریخ مامن وماوای شیعیان به شمار می آمده است.کلان شهری که با وجود بیش از یک میلیون جمعیت ومهاجران بسیار ،یادگار حضرت زهرا(س)یعنی چادر را بیش از بقیه جاها می توان یافت.نه خاک قم حاصلخیز است که کسی به امید زراعت بیاید ونه هوای دلچسبی دارد که اهل سیاحت را به خود جذب کند.تمام دار وندار قم گوهری است بنام بی بی فاطمه معصومه(س)


اما... اگر به درستی گفته می شود که کشور ما در تیررس تهاجم فرهنگی است در تتمه اش باید گفت که قم تحت تهاجم خاص فرهنگی قرار گرفته است.هم بودجه اش خاص است وهم شگردهایش!چون قم دیده بان عالم تشیع است وزدن دیده بان کار همه کس نیست.


خدایا!


من را شکر گزار این نعمت یعنی تنفس در معنویت قم و آشیانه اهل بیت قرار بده. 



  
  

همین چند ساعت پیش بود که عیال مربوطه به همراه بنده زاده نیم وجبی پاشون رو توی یه کفش کردند که الاّوبلاّ امروز جمعه ای باید ما رو یه جایی ببری.بنده حقیر هم با کلی غرولند مطالعه یک کتاب کلامی را قطع کردم ودر حین لباس پوشیدن گفتم که من باید یه حال معنوی حسابی به اینا بدم!حضرات مذکور ! پرسیدند که حالا قرار است در کجا نزول اجلاس کنیم؟در کوه خضر یا فلکه سالاریه (معروف به فلکه بستنی)؟جواب دادم قبرستون! اول فکر کردند که دارم تشر می زنم ولی در کمال تعجب بار دوم هم گفتم قبرست؛؛؛؛؛؛ون!امروز می خوام ببرمتون قبرستان وادی السلام قم! وسفر درون شهری ما آغاز شد....


از دوازده سال پیش که وارد قم شدم بین همه معروف بود  که مساحت قبرستان های قم بیش از پارک ها وفضای سبز آن است.این جمله که گاه حتی از زبان مسئولین استانی شنیده می شد مشوقی شد برای ما که در این چند ساله در کنار معلومات وسیع ارضی وسماوی مان! مفتخر به نوعی قبرستان شناسی! هم بشویم.


یکی از این قبرستان ها ،فبرستان وادی السلام قم است که در های گرانبهایی چون شهید سعیدی ،نواب صفوی وشهدای پانزده خرداد چهل ودو را در خود جای داده است.به محض ورود به قبرستان کلید حجره نوزده را از نگهبانی گرفتم .همراهان حقیر واقعا در حال شاخ درآوردن بودند که مگه ما اینجا کی رو داریم؟قدم به قدم رفتم ودرب اتاق را باز کردم وآنها عکس چهره ای آشنا را دیدند.مرحوم محیی الدین الهی قمشه ای


قبرستان نوردی! رل مهمی در سلوک معنوی انسانها دارد.به نوعی کمترین فاصله با جهان پس از مرگ را در آنجا احساس می کنی.این احساس به نوعی در بعضی جاها مثل وادی السلام نجف ویا تخت فولاد اصفهان به اوج می رسد.قبرستان ها آرامگاه هایی هستند که در دل خود ناآرامی ها بسیاری را ذخیره کرده اند.خدا می داند که این زیر چه خبر است وچه غوغایی بپاست.طلبکار وبدهکار به هم می رسند.قاتل ومقتول هم سفره می شوند وبعضی هم واقعا در آرامستان خود به سر میبرند تا وقت نفخ صور


قبرستان ها پازل عجیبی هستند.هم نه روزه در ان پیدا می کنی هم نود ساله.پیر وبرنا وزن و مرد وغنی وفقیر هیچ کدام فرقی ندارند.قبرستان نمونه کامل دموکراسی است.تمام ویرایش های دنیایی وفیلتر های این جهانی در آن رخت بر میبندد ودر یک آن تمام پست ومقام در نزد تو به هق هق می افتند ورنگ می بازند.


ومرگ قصه ای حتمی وعمومی است.مولاعلی هر روز مهمان وادی السلام نجف بودند.بسیاری از عرفا همچون سید علی آقای قاضی هم این مسلک را داشته اند.خوبست ما هم گاهی مسافر قبرستان شویم تا بیاد هادم لذات واز بین برنده خوشی های باطل یعنی مرگ بیفتیم.



 


  
  

از آن زمان که جم پادشاه ایرانی اول فروردین را آغاز سال وموسم جشن وسرور اعلام کرد حداقل سه هزار سال است که ایرانی جماعت وبه تعبیر بهتر پارسی زبانان همزمان با بهار طبیعت مراسم عید بپاداشته وشادی می کنند.از نوروز خاطرات زیادی در ذهن هر کسی وجود دارد.قدیم تر ها نوروز که می شد بسیاری از خانواده ها چرب ترین وعده غذائی شان که معمولا با نام برنج گره خورده بود تجربه می کردند.عیدی دادن هم که جزءحواشی جداناشدنی عید نوروز است هر ساله شور وشعف وصف ناشدنی را برای خانواده مخصوصا خردسالان به همراه دارد.شاید بعضی بزرگتر ها اعتقاد داشته باشند که نوروز ودید وبازدید آن برایشان عادی شده واول فرودین برایشان هیچ تفاوتی مثلا با آبان ماه ندارد اما خود همین ها قبول دارند که بعضی دوستان وخویشاوندان را فقط وفقط در مراسم نوروز می شود زیارتشان کرد وعید که بگذرد سایه شان را هم نمی توان پیدا کرد!


به هزار وچهارصد واندی سال قبل برگردیم.زمانی که دین تازه وارد در سرزمین آریائی ها جاخوش کرد وسند شش دانگ بسیاری از قلب ها را به نام خود زد.پارسیان از ظلم ساسانیان وتبعیض های زردشتی مسلکان رها شده وبا تعالیمی از جنس آسمان آشنا شده بودند.این دین عید قربان وفطر وجمعه را با خود آورد.هم چنین تبعیت محض ایرانیان از امامت و ولایت ،عید سعید غدیر خم را تاج نشین اعیاد وجشن هاو(عید الله الاکبر) نمود.اما این تازه واردها با نوروز وجشن نوروز بد رفتاری نکردند.مگر نه اینکه خود اسلام بسیاری از آداب ورسوم باقی مانده در سرزمین عربستان را بخاطر اینکه از سرچشمه ای عقلانی ویا دینی تغذیه می شدند تایید وامضاء کرد.


اسلام ویرایش جدیدی از کتاب نوروز را به جهان عرضه کرد و نگاه تازه ای را فراروی ایرانیان وتمام مشتاقان نوروز قرار داد.عید نوروز عیدی مذهبی نیست(آنچنانکه بعضی ها سخن از اسلام ایرانی می رانند)ولی ضد مذهب هم نیست.اسلام می گوید از تحویل به سوی تحول بروید.بعضی تحویل خورشید به برج حمل را جشن می گیرند اما از تحولشان خبری نیست.سال 1390یعنی هزار وسیصد ونود بار زمین دور خورشید گشته اما آیا ما هم همین مقدار دور خورشید حقیقت یعنی حجت خدا بر روی زمین گشته ایم ؟


نمی دانم چرا بعضی ها اصرار دارند  که در نوروز خبری از دین وخدا وعرش نباشد.اسلام چیز زیادی از ما نمی خواهد.صاحبان شریعت از ما خواسته اند که در چنین ایامی چشممان از ظرف ها آجیل ومیوه واحیانا نگاه های حرام ! بالاتر رفته وبا نگاه به شکوفه های بادام وزرد آلو بیاد قیامت وآنور خاک بیفتیم.از ما می خواهد از شکوفه هم بالاتر برویم وبا نگاه به خورشید یاد کنیم از اعتدال ومیانه روی نوروز،زیرا اول فروردین یکی از دو روزی است که مدت زمان شب وروز کاملا مساوی است.اسلام از ما می خواهد که بدانیم برگردان شمسی عید غدیر (18ذی حجه )اول فروردین است ودر این روز با گناه از ولایت دور نشویم.


دعای سال تحویل کاملا هماهنگ با سیاست (از تحویل به سوی تحول)ارائه شده است:


یا مقلب القلوب والابصار *یا مدبر الیل والنهار *یا محول الحول والاحوال*حول حالنا الی احسن الحال



 


 


  
  

بسمه تعالی


امشب دلم به اندازه عالم گرفته است     چاره اش الا بذکرالله تطمئن القلوب است


بارها گفته ام ؛ المومن کیس ـ مومن باهوش است ـ آری چند شب پیش بود که ماجرای دختری را دیدم که در این شبهای محرم با دوستش در اتاق رفته و ترانه را بلند کرده اند و می رقصیدند. تعریف کردن این قصه برایم ملال آوراست. یا اینکه در روز عاشورا زنان شیطان صفتی را دیدم که صرفا برای گمراهی جوانان خود را آرایش کرده بودند که حتی در برخورد اتفاتی با یکی از آنان به سادگی می شد نگاه ملتمسانه و یا بهتر بگویم گدایی محبت و توجه را از چشمانش خواند. آری از بین آن نگاه ملتماسانه و بین اینهمه تناقض دین و رفتار انسانها دچار تحیر شده ام. قبل از اینکه به تحلیل این موضوعات بپردازم الان دوست دارم فریاد بزنم الهی من لی غیرک – خدایا در گرفتاریهای آخرالزمان چه کسی غیر تو پناهگاه من است.


در بین بسیاری از خانواده ها این رسم شده که دیگر حرمت بین محرم و نامحرم از بین رفت است. دختر عمو و پسر عمو بسیار راحت با هم ارتباط دارند. زن داداش و خوار زن و دختر خاله و... معنایی ندارد. و خانواده هایشان بدون کمترین اعتراض از آنها حمایت می کنند. حتی من دختر عمو و پسرعمویی را سراغ دارم که در آغوش همدیگر عکس یادگاری می گیرند و به بدون هیچ ابایی به پدر و مادرهایشان نشان می دهند. دخترانی که داشتن دوست پسر برایشان افتخار محسوب می شود و بسیار از آن استقبال می کنند و پسرانی که احساسات این دخترانی اغفال شده را علنا و آشکارا به بازیچه می گیرند و در پشت سرشان به ریش نداشته آنان می خندند.


مانتوهای کوتاه و روسری های توری و آرایش های غلیظ و موهای فشن و در کل ظواهر سکسی را می توان سوغات غرب برای جوان عزیز اما بی بصیرت ما دانست. وقتی مومنی از هوش خود استفاده نکند و ابزار بی نظیری مانند توکل به خدا را فراموش کرده و به دست نسیان می سپارد و اغوش خود را باز و چشمان خود را می بندد ، نتیجه ای بهتر از این دستگیر آنان نمی شود.


آری من می خواهم بگویم آغوش باز جوانان برای افکار و ایدئولوژی های نو را باید غنیمت دانست. مسلما شهوت غریزی انسان باعث می شود که آدمی چشمان خود را در موقع به آغوش کشیدن این افکار و ایده ها ببندد و آنچه که ما وظیفه داریم این است که با سلاح عقل و علم این چشمان را باز نگه داریم  تا هر چیزی را کورکورانه انتخاب نکند.


من به این اعتقاد دارم که وقتی دختر و پسری را با تیپ مد روزمی بینیم نباید فکر های آنطوری و بدگمانانه به آنان داشته باشیم چرا که اکثر آنان از روی فرهنگ خانوادگی خود اینگونه لباس می پوشند و رفتار می کنند ؛ که دلیل بر بدی آنان نیست بلکه باید الگوی درست به آنان معرفی شود.


بخدا جوانان و نوجوانان ما بد نیستند. آنها بهترین های تاریخ اند. هر موقع به پای صحبت جوان و نوجوانی که با تیپ های مد روز می نشینیم می بینیم قلبشان آکنده از احساس است.


اعتقاد من این است که همه این اتفاقات بالا بخاطر عدم آگاهی آنان است ، دوست داشتم یک ساعت با دختری که در ایام محرم با آهنگ می رقصید صحبت کنم قلبم گواهی میداد او به اشتباهش پی می برد. آری آنان آگاهی لازم را ندارند.


پدری را می شناسم که مدام تهمت بی دینی را به پسرش می زند بخاطر آنکه نماز صبحش قضا می شود. آن پسر نماز ظهر و عصر و مغرب و عشایش را می خواند و فقط صبح ها نمی توانست بیدار شود. حملات آن پدر به پسرش و برچسب هایی چون بی دینی و ریاکاری و بی غیریتی را که به او می چسباند ؛ قلبم را جریحه دار می کند. در صورتی که اعتقاد من این بود که نه آنکه آن پسر حال نماز خواندن ندارد بلکه بخاطر اینکه شبها دیر می خوابید صبحها نمی توانست بیدار شود والا سایر نمازهایش را مرتبا می خواند. حتی به من می گفت با این رفتار پدر مذهبی ام دیگر دارم از نماز متنفر می شوم و فقط اگر اعتقادات خودم نبود دیگر نماز نمی خواندم. او می گفت من نماز را دوست دارم اما هر گاه شبها دیر می خوابم نماز صبحم قضا می شود و مورد حملات لفظی پدرم قرار می گیرم.


رفقای عزیز این دنیای ماست. بخدا جوانانی که بعضی ها تهمت بی دینی به آنها می چسبانند ، از دین اطلاع ندارند. اگر محتوای واقعی دین را بدانند انها نیز با آنهمه احساس پاک و فطرت خداجوی خود گرایش های دینی پیدامی کنند.


خیلی دردم می آید وقتی می بینم جوانانی که با رفتارهای غیر دینی مورد حمایت پدر و مادر قرار می گیرند. این قلب من آکنده از این قصه هاست که صلاح بر آن است بیان نشود. چون ممکن است صاحبان این قصه ها خود خوانندگان این مطالب باشند و موجب اذیت خاطرشان شود.


در پایان باید بگویم دفتارهای ضد دینی جوانان و نوجوانان یکی از مهمترین دلایلش رفتار نامناسب مذهبی ها وعدم آگاهی رسانی صحیح آنان است. آنجایی که وقتی من 10 دقیقه با نوجوانی که با دیدن فیلم های منفی اغفال شده بود ، صحبت کردم و اشکهایش از گون سرازیر می شدو می گفت برای من پشتیبانی نبود تا راحت به او بگویم در این چاه افتاده ام و وقتی می بیند که کسی نیست او را از این چاه بیرون بکشد سعی می کند با اعتماد به نفس تمام و با راضی نمودن نفس خود راه ضلالت بیشتر بپیماید.


از دیگر دلایل آن رفتار نامناسب والدین است. آنجایی که باید فرزندان خود را تشویق و یا توبیخ کنند اشتباه میکنند. وقتی پدر می بیند که دخترش با آرایش غلیظ و با تن نیمه عریان در یک جشن عروسی در میان مردان حضور پیدا می کند و از سوی والدینش هیچ توبیخی نمی شود مسلما کار را از این هم بدتر می کند. (بخدا چیزهایی در دل دارم که جرأت گفتن ندارم)


خوب برادر من این عفت دختر تو را از بین می برد. دختر و یا پسری که تا قبل از ازدواج با هزاران نفر ارتباط داشته و چندین نفر مو و بدن او را دیده اند دیگر ازدواج و محصور شدن فقط برای یک نفر برای او چه معنایی دارد. عزت دختر از بین می رود چرا نمی خواهیم این را باور کنیم.


این جمله را از زبان دختر جوانی شنیدم که به من گفت «امروزی فکر کن». و فقط با گفتن چند جمله توانستم او را در فکر فرو برم. دختران و پسران ما نمی دانند امروزی ترین تفکرات با آرامش زیستن و مطمئن بودن را باید در دین جست و جو کنند نه در ترانه خواندن ها و فیلم های نیمه سکسی و مغرضانه حرام زادگان غربی.


هرباری که پیشینه یکی از چهره های معرف و محبوب به اصطلاح هنری غرب را برای بچه ها تعریف می کنند. محبوبیت او تبدیل به منفوریت می شود.


سوم دلیلش به عقیده من عدم تفکر در مضامین عمیق دینی است. یا می توانم بگویم عدم دین فهمی صحیح است. جوانان ما نمی دانند که بر آنهاست که در مورد پایه و اساس دین تحقیق کنند و دریابند که هنجارهای دینی چه دلایلی دارند.


حضرت آقا مدام می گویند بصیرت جوانان بصیرت خود را افزایش دهید. و واقعا مشکل گشای ما این است و جز این نیست.


 


در پایان از تمامی جوانان و نوجوانانی که مطلبم را می خوانند عاجزانه تمنا دارم اگر این احساس نیاز در وجودشان هست ، که نیاز دارند با یک فرد مطمئن و بی تعصب و بی طرف در زمینه مسائل دینی مشورت کنند،بنده در خدمتشان هستم.


امیدوارم بخاطر پریشان نویسی بنده را عفو کنید.


احسان روشن نیا 09169407020(فقط پیامک)


 


  
  

سلام آقای احمدی نژاد


قلبم شکسته از این بی بصیرتی


امشب می خواهم برای رئیس جمهوری بنویسم که هنوز که هنوز است در ولایت مداری او شکی ندارم


در سایت ها زده اند قهر احمدی نژاد


احمدی نژاد بخاطر اختلاف با رهبری قهر کرد و ........


نمی دانم چقدر این اخبار درست است ولی پیش خودت که محاسبه می کنی می بینی که بله بعد از حکم حکومتی حضرت ماه امام خامنه ای احمدی نژاد سر کار نیامده است .


در جلسات شرکت نمی کند و....


از طرفی منتشر کرده اند که احمدی نژاد در بستر بیماری است و انفولانزا گرفته است و خودش شخصا به دیدار رهبری رفته است


من نمی توانم قضاوت کنم که کدام درست است ولی ...


 شاید سخنان رهبری در این چند روز اخیر را شنیده اید.


شنیده اید حضرت آقا در دیدار مردم فارس چگونه سخن گفته اند.


دیدید آقا در اوج ناراحتی چگونه از دولت و رئیس جمهور حمایت کرد.


چطور اینها را تعریف داد و از آنها تمجید و تشکر کرد.


و دیدید چگونه نائب امام زمان بخاطر بی بصیرتی آقایان خود را حقیر خواند(خاک بر دهان من)


 رهبر من حقیر نیست جناب آقای احمدی نژاد !! رهبر من در عادی ترین شرایط هزاران هزار فدایی دارد. رهبر من با یک اشاره اش باعث فرو خوردن بغض ها و غضب ها در گلو می شود !!! رهبر من برای باقی ماندن ارزش خدمتگذاری و برای زایل نشدن زحمات دولت خودش را به میان معرکه می کشد ولی تو .... !!!؟ رهبر من خود را در مسیر انقلاب و ارزشها حقیر می داند . رهبر من احترام خدمت و خدمتگذاری را نگه می دارد و جانانه از دولت با تمام اشتباهاتش دفاع می کند .


رهبر من اعلام کرد تا آخرین نفس در مقابل هرگونه انحراف و کج روی خواهد ایستاد وبدان و آگاه باش اگر انحرافی نبود رهبری هم دخالت نمی کرد...


احمدی نژاد عزیز


توباید رسما اعلام حقارت کنی


که باعث این سخنان تلخ رهبر عزیز تر از جانم تو بودی


چرا کاری کردی که آقا اینگونه سخن بگوید و خود را اینگونه خطاب نماید.


اگر احمدی نژاد بودی می بایست با برانکارد و آمولانس به دفترت می آمدی و نمی گذاشتی دشمن سو استفاده کند


با برانکارد می آمدی و نمی گذاشتی رهبر دل شکسته شود


نه تو احمدی نژاد نیستی


ما مردم همان احمدی نژاد را می خواهیم که مردی از جنس مردم بود


همان که دست آقا را با افتخار بوسه می زد و عاشقانه و مفتخرانه صدا می زد لبیک یا نائب المهدی امام خامنه ای


ما همان احمدی نژاد با بصیرت را می خواهیم


احمدی نژاد با بصیرت تو را دوست داریم


  
  

شهید سعید است و شهادت سعادت***


این جمله امام است که بر سنگ مزار یکی از شهدای دزفول حک شده است


بر خود نبالیم که اهل بصیرتیم*****


ما باید بصیرت آفرین باشیم


این جمله یک بزرگواری بود که شب هنگام بر صفحه موبالیم نقش بست. مرا در فکر فرو برد. ... که تا بحال بر بصیرت آفرینی فکرنکرده بودم


آری چه رابطه ای بین بصیرت و سعادت است که امام اهل بصیرت را اینگونه سعید نام می نهد


الله اکبر


اینک یاد آن قطعه از وصیت نامه شهید جعفر خراط افتادم


اینک انگار رمز و رابطه بین سعادت و بصیرت را یافته بودم.


چشمم به وصیت نامه این شهید افتاده بود


اینگونه می سراید:   


بر بالای سنگ مزارش قطعه ای از وصیت نامه اش اینگونه حک شده بود


   راضی نیستم کسانی که به جمهوری اسلامی و ولایت حضرت امام خمینی معتقد نیستند بر سر مزارم بیایند(حتی نزدیکان) و در بالای سنگ مزارم یک عکس از من بگذارید که چهره ام خندان و مسرور باشد تا دشمنان بدانند از کار خود خوشحالیم و نگویند که با زور به جبهه رفته اند


بلی شهدا بصیر ترین افراد بودند و آری این است که: بصیرت باعث سعادت و سعادت تنها با شهادت محقق می شود


ویافته ام که چرا  حضرت آقا فقط برای این شعار سینه می زند


حسین حسین شعار ماست           شهادت افتخار ماست


به قول مرحوم آقا رضا 


خدایا منو فقط برای خودت انتخاب کن


یاعلی  


 


روشن نیا.


  
  

 


گاه پیش می آید که انسان در برابر سنت ها و پاره فرهنگ های بی خاصیت مردم در موضع تعارف و حتی گه تقابل قرار می گیرد که او را دچار مشقت می کند برای گریز از این بن بست های فامیلی و اجتماعی حبیب خدا می فرماید:


 


با مردم در اخلاقشان مخالط باشید و در اعمالشان مخالف


 


خیلی کوتاه!


..واجعل هوای عندک...


(خدایا)مرا عاشق خودت کن


  
  

با سلام
دوستان می دونند که من فقط مطالبی رو که خودم می نویسم تووبلاگم می زنم
ولی این مطلب رو از سایت صالحات گرفتم و میزنم اینجا چون بسیار مهمه و جواب خیلی از مسائله و تاثیرش زیاده.


 


سخنرانی آقای احدی :




مطلبی را به شما عرض میکنم شاید نشنیده باشید .جناب آقای صدیقی شب فاطمیه روی منبر در بیت ایشان ( بیت رهبری ) که آقای رییس جمهور نشسته بود،آقای هاشمی بود ، سران مملکتی بودند ، قوه قضاییه ، همه بودند.آقای صدیقی روی منبر این مطلب را گفت و آن را نتوانست تمام کند .همین که خواست تمام کند فریاد گریه جمعیت و حضار بلند شد .


دیدند این جمعیت بسوی آقا دارند حمله میکنند که به عنوان تبرک به ایشان دست بزنند .آقا را بردند و دیگر نتوانستند جمعیت را اداره کنند .


وآن مطلب این بود :


 


من همه ساله مکه که میرفتم قبل از رفتن به مکه به محضر آیت الله بهاءالدینی میرسیدم و توصیه میخواستم از ایشان.ایشان به من توصیه هایی میکرد و من این توصیه ها را در سفر مکه عمل میکردم . بعدهم که داشتم میامدم ، یک عمامه ای یا چیزی را برای ایشان هدیه میخریدم .


این دفعه که رفتم محضر ایشان این مطلب را فرمودند :


شما وقتی که میروید مسجدالنبی از قسمت جنوب شرقی مسجد ، از آن قسمت هفت قدم میاید به جلو و قسمت بعدی را هم گفت که من نمیتوانم دقیق به شما بگویم . به خاطر اینکه ایشان این را به ودیعت پیش من گذاشت . آن وقت از دو طرف به من دستور داد


وقتی که قدم زدی آمدی جلو رسیدی به آنجا ،آنجا بنشین و این ذکر سبعه را بگو. این ذکر را که گفتی انشاءالله به حوائجت خواهی رسید .


ذکر سبعه عجیب است ، علامه حسن زاده آملی بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب اذکار سبعه را دارد که اینها را از آسید علی آقا قاضی گرفتند . ذکر سبعه واقعاً یک ذکریست که معجزه میکند در نفس انسان عجیب معجزه میکند .



 




 


 


 


آقای صدیقی می گوید ، عرض کردم: آقای بهاءالدینی چه وجهی دارد که من باید آنجا بنشینم و این اذکار سبعه را بگویم. چه وجهی دارد هفت قدم از آنجا قدم بزنم .


حالا همه دارند مثل شما گوش میدهند همه دارند دقت میکنند آقای صدیقی چه میخواهد بگوید .


گفت : وجهش این است که دارم به شما میگویم فقط پیش شما بماند .


وقتی که حضرت زهرا سلام الله علیها آمد برای دفاع از علی ابن ابیطالب علیه السلام بدنش خون آلود بود وقتی که آمد ، که داخل مسجد وارد نشد وقتی که برگشت دیگر توان از او رفت دیگر به گونه ای شد که میخواست ادامه راه را بدهد نتوانست ، آنجا نشست و فکر میکنم که آن مکان به خون فاطمه سلام الله علیها رسیده است . آنجا حاجتتان را بخواهید .


فریاد گریه جمعیت بلند شد


بعد آقای بهاء الدینی میگوید : این کار را انجام بده .


ایشان میگوید


من رفتم اینکار را انجام دادم حالا تو نگو آقای بهاء الدینی خودش هم نظر دارد ، نیت دارد ، یا حاجتی دارد .چون خودش مشرف نمی شود .


حالا جالب این است که حضار دارند به آقای صدیقی توجه می کنند ازاعیان شخصیتی مملکت ، و هم آقایانی که شرکت کننده بودند ، ایشان هم با ضرس قاطع دارد مطلب را می گوید.


گفت : من رفتم مدینه همین کار را انجام دادم ، بعد از این رفتم مکه دیدم از بلند گو صدا میزنند : آقای صدیقی دوباره بروند مدینه . من دوباره رفتم مدینه ، چند روزی مدینه ماندم ، وقتی برگشتم به ایران یک عمامه ای خریده بودم رفتم محضر حاج آقا ، رسیدم، تا سلام علیک کردم بدون اینکه حرفی بزنم ،


حاج آقا بهاء الدینی فرمودند:


میدانی ثمره ذکر امسال چه بود ؟


گفتم : نه


گفت : نمیدانی ثمره ذکر امسال چه بود ، نگرفتی؟


گفتم : نه


فرمود : امسال ثمره ذکر شما یکی این بود که شما دو بار آمدید مدینه،


گفتم شما مطلعید من دو بار امسال آمدم مدینه .


گفت : بله آنجائی که نشسته بودید ذکر می گفتید در آنجا با تو بودم.


این نوارش دربیت آقا هست،دم در که می فروشند ، نوار سه سال قبل فاطمیه


بعد برگشت و گفت :


ثمره دوم اینجا بود :


که تا گفت مجلس به هم پاشید اینقدرمردم به خودشان زدند وگریه کردند که آقا تشریف بردند ؛ دیدند که دیگر نمی شود جمعیت را اداره کرد .


فرمودند : ثمره دوم این بود که آن نیتی که من میخواستم ، به آن نیت رسیدم ، و آن این بود


که امسال مقام معظم رهبری به دیدارامام زمان نائل آمد .



 


دانلود فایل صوتی



  
  

امشب میخواهم یکی از تجربه های شخصی ام را بنگارم



 آشکارا می گویم
می خواهم اردو های فرهنگی و جهادی و حتی تفریحی را بهترین بستر و بهترین موعد تربیت جوانان و نوجوانان و بهترین نیروها معرفی کنم
سختی سختی سختی ............. آسانی و آرامش و لذت 
این است معادله ما و چه شیرین است
من تجربه کرده ام در این 5 سالی که نوجوانان وجوانان همراهم اردو بوده اند ، هر اردویی که زحمت و سختی بیشتری داشته است خاطره شده و باعث تربیت و مخصوصا ومخصوصا محبت و صمیمیت بین نیروهاو خصوصا بین نیروها و مربی آنهاست که اساس کار تربیتی همین محبت و صمیمیت است.




































 





بهترین نیروهایم در اردو جذب شده اند و از طرفی دیگر تنها اردوهایی برایمان خاطره شده و همچنین الان فقط بعد از 12 سال هنوز با دوستانی صمیمی هستم که در سخت ترین اردوها با همدیگر بوده ایم.






همه اینها را گفتم تا بگویم امروز که از برنامه یک اردوی فرهنگی وجهادی بر می گردم با گوله باری از تجربه و خاطره و محبت ؛ نتیجه این اردو را به جهت اینکه بواسطه این اردو بتوانم اهداف تربیتی و مدیریتی خود را در مجموعه ای که هستم بیش از پیش اجرا نمایم ، بسیار روشن روشن می بینم.






خودمانی تر بخواهم بگویم این است که رابطه ما با نیروها چند برابر صمیمی تر شده است.






اگر بخواهم خودرا تربیت شده تشکل های مذهبی بنامم(اعم از جلسات قرآن ، هیئت و...)که به جرات میگویم از اول دبستان تا کنون شب ها بعنوان نیروی ساده تا مسئول ومدیر با آنها در ارتباط بوده ام و خود را وامدار جلسات قرآن و مسئولین جلساتم می دانم ، می گویم






ما تربیت نشدیم مگر با اردوهایی که با مش سعید آقا مسئول جلسه مان در منطقه سردشت حدود 20 کیلومتر ا صبح با کوله باری از وسایل اردوهای هفتگی در کوهستان پیاده روی کردیم در حالی که فقط 13 سال داشتم. در ان سن و سال به چشم ببینی و بترسی که 2 تا از دوستانت را عقرب گزیده و همچنان باران می آید و یک هفته قرار است در چادر سوراخی زیر باران و در جوار عقرب ها زندگی کنی.






ما تربیت نشدیم جز اینکه در اردو 3 شبانه روز فقط تخم مرغ پخته می خوردیم.






ما تربیت نشدیم جر با اینکه در برنامه های نمایشگاه شهدا شبانه روز اونجا کار می کردیم و با دوستانمان بودیم. عید و تابستان و تعطیلات و ... را در نمایشگاه به گل بازی پرداخته بودیم و غذا فقط یک ساندویچ فلافل برای یک روز . حتی شبها به خانه نمی رفتیم. ممکن است بعضی به اینها تندروی بگویند اما نمی توان از نتیجه تربیتی آن غافل شد.






نقش تربیت هیئت را نیز هیچگاه فراموش نمی کنم. و این را مدیون دو دوست هستم که در دل دعایشان می کنم.






بله هیئت بود که ما را ساخت . بواسطه آن سینه زنی های طولانی و حروله و نعره ها و عاشقانه به صورت زدن ها تا پاسی از شب.






و دیشب چه زیبا بود در اردوی ما سینه زدن برای حسین.






و دیشب چه زیبا بود حروله کرده با نام حسین 






حسین حسین حسین 






صورتهای زخمی و موهای پریشان و گریبان های چاک زده و سینه های سوخته و ابروهای خونی 






والله اینها هستند که انسان را می سازند و 






حاج مهدی معتمد دیشب که می خواندی یاد خیلی از این چیزها افتادم که باعث این نگارش شده است . فکر نکنم در 2 سال اخیر اینگونه از هیئت لذات برده و عزاداری کرده باشیم.



دیوونه کربلاتم.........از بچگی مبتلاتم..........سینه زن روضه هاتم ..........مدیون چشماتم






نزاز بیفتم به پات بزار بیام کربلا 






دیشب در دل می گفتم که خدا کند که این را بخواند و خواندی:






عمریست گدای در میخانه عشقم زنجیر بیارید که دیوانه عشقم



  





و نعره های عارفانه یمان در جواب: 






لعن علی عدوک یا علی...................... اولی و دومی و سومی



  





آری نیم ساعت به صورت زدن با ذکر حسین و در حالی که حروله کنان بودیم اینها سازنده است و بهترین مکانش اردوی فرهنگی و جهادی است



چرا که در غیر از آن مکان مارا متهم به تهمت ها می کنند


. 





حسین همه آرزومه حسین رویای ناتمومه



 


 



به شرافتم قسم به پهلوی شکسته زهرای مرضیه قسم ، اگر دنبال راهی هستیم جهت تربیت نیروهای خاص و خالص جز این هایی که بالا گفتم راهی نمیتوانید پیدا کنید.






اری در هیئت های چند ساعته و اردوهایی که 12 ساعت 12 ساعت بدون آب و غذا پیاده روی دارد ، می توان تربیت کرد و تربیت شد.






و امروز ما نیاز داریم به محبت و صمیمیت و نمی توان جز با این راه های بالا این گنجها را بدست آورد و نیروهای مخلص داشته باشیم.






اردوی جهادی و فرهنگی قبل از اینکه خیر و برکتش به مردم برسد خیرش برای ماست که می توانیم تربیت کنیم و تربیت شویم.






البته خوانندگان محترم به ما ایراد نگیرند ما در طول سال هر شب جلساتی داریم که در آن مباحث اخلاقی سیاسی و اعتقادی و ... مطرح می شود و اینها مکمل آن خواهند بود.






بهر حال دوست داشتم از این شیوه قدیمی تربیتی بگویم. به نظر شما چرا در جبهه ها اینقدر سرعت رسیدن به خدا بالا بود؟ طرف بی نماز می آمد و بعد از 3 ماه در جبهه به نقطه اوج کمال انسانی یعنی شهادت می رسید.






به نظر من علتش سختی ها دشواری ها فضای عرفانی و کارهای جهادی بود که اینقدر به سرعت ، به خدا می رسیدند.







بهر حال انشالله دوستان اردو را تجربه کنند و احیانا اگر کسی دستش به جایی میرسه اردو برگزار کنند تا بتوان از تجربه شیرین آن استفاده نمود? 


معذرت می خواهم که اینطوری نوشتم. از نوشته خودم شرمنده ام . درسته فعل و آرایه درست وحسابی نداره ولی موضوع مهم و زیبایی هست و برای این گذاشتم اینجا





































































  
  
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com:)
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام بهترین سایت پاپ آپ
+ سلام
+ http://sarvghamatan.blog.ir/


+ وب سایت شهرسان دشتی
+ پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان


+ بازی تراوین http://www.travien.ir آپلود سنتر http://www.niliup.ir فتوشاپ آنلاین http://photoshoponline.ir نیلی ترین رخسار http://www.nilitarin.ir/pa