سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه بیندیشد از فرجام [بد] دور گردد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :42
کل بازدید :213303
تعداد کل یاداشته ها : 517
103/2/11
5:42 ص


                                 آیات قدرت الهی
<\/h2>

سپس برای توجّه نفوس به عظمت باهره‌ی خویش، قسمتی از عنایات خود را به‌مردم گوشزد می‌فرماید:
«و هو الّذی أنشأَ لکم السّمعَ و الأَبصرَ و الأَفئِدَة‌...»(78)
آن خدایی که من، شما را به سوی او دعوت می‌کنم، کسی است که برای شما چشم و گوش و دل، سه رکن درک دلایل را آفرید و به شما نیروی تفکّر و تدبّر داد که بر موجودات دیگر مزیّتی داشته باشید؛ ولی شما قدر این نعمت‌های پرارزش را ـ‌که فقدان هر یک، پدید آورنده‌ی مشقّت‌های زندگی است ـ نمی‌دانید:
«...‌‌قلیلاً ما تشکرونَ»(78)
سپاسگزاریتان کم و اندک و یا هیچ است.
«و هو الّذی ذرأکُم فِی الأرض و إلیه تُحشرونَ»(79)
او کسی است که شما را در زمین پدید آورد. مراحلی را که قبل از استقرار در رحم مادران خود پیمودید به اراده و قدرت او بود. ایجاد شما به قدرت بی‌حدّ او ممکن شد و بازگشت شما هم در سرای آخرت به سوی اوست و در سرای آخرت، در مقابل اعمال خویش مأجور یا معاقب خواهید بود.
«و هو الّذی یُحیی و یُمیتُ و له اختلفُ الّلیْلِ و النّهار أفلاتعقلونَ»(80)
او کسی است که حیات و ممات به قدرت اوست. او در ارحام مادران، شما را حیات بخشید و پس از انقضای آجال[1]شما را می‌میراند. رفت و برگشت شب و روز، زیادت و نقصان لیل و نهار به وضع منظّم و یکنواخت، از پرتو قدرت بی‌حدّ اوست. آیا نیروی تفکّر خود را به کار نمی‌اندازید تا درک کنید برای تمام این تغییرات، صانع و پدیدآوری است که پرستش و خدایی سزاوار اوست و عبادت، خاصّ ذات او می‌باشد؟
* * *
بل قالوا مثلَ ما قال الأوّلونَ(81) قالوا أءِذا متنا و کنّا تراباً و عظماً أءِنَّا لَمَبعوثونَ(82) لقد وعدنا نحن و ءاباءُنا هـذا من قبلُ إنْ هـذا إلاّ اسطیر الأوّلینَ(83)قل لِمَن الأرض و من فیها إنْ کنتم تعلمون(84)سَیَقولون لِلّه قلْ أفلاتذکّرونَ(85)قل من ربّ السمـوت السّبع و ربّ العرشِ العظیم(86)سیقولون لِلّه قلْ أَفلاتتّقونَ(87) قل من بیده ملکوت کلّ شیء و هو یُجیر و لایُجار‌علیه إن کنتم تعلمون(88)سیقولون لِلّه قُلْ فَأَنّی تُسحرونَ(89) بل أتینهم بالحقّ و إنّهم لَکَـذبونَ(90)

ترجمه:<\/h4>

81‌. بلکه مانند آنچه پیشینیان ایشان گفته بودند، اینان گفتند.
82‌. گفتند: آیا وقتی که بمیریم و خاک و استخوان‌هایی شویم، آیا برانگیخته‌نشدگان خواهیم‌بود؟[انکار قیامت را به صورت استفهام بیان کردند.]
83‌. البته این زنده شدن را به ما و به پدرانمان از پیش وعده داده‌اند. این جز افسانه‌های مردم پیشین نیست!
84‌.[ای پیامبر، به منکران] بگو: این زمین و هر که در آن است از آنِ کیست؛ اگر دانا‌هستید؟
85‌. به زودی خواهند گفت: از آنِ خداست. بگو پس چرا پند نمی‌گیرید؟
86‌. بگو: پروردگار آسمان‌های هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ کیست؟
87‌. به زودی خواهند گفت: از آنِ خداست. بگو: پس چرا[از عذاب خدا]نمی‌ترسید؟
88‌. بگو: کیست که ملکوت هر چیزی به دست اوست و او پناه می‌دهد و پناه داده نشود، اگر دانا‌هستید؟
89‌. خواهند گفت: از آنِ خداست. بگو: پس از کجا و چگونه افسون می‌شوید[و‌فریب‌می‌خورید؟]
90. بلکه حقّ را برای ایشان آوردیم و مسلّماً آنان[در این نسبت‌ها که به خدا می‌دهند]دروغ‌می‌گویند.

تفسیر:<\/h4>

معاندان و زندگی پس از مرگ<\/h2>

پرسش‌های بیداری آفرین<\/h2>

ترجمه:<\/h4>

91. خدای متعال هیچ فرزندی نگرفت و با او هیچ خدایی نیست[اگر با خدایی او در عالم‌هستی شریکی بود] در آن هنگام آنچه را آفریده بود می‌برد[و‌مخلوقش را به‌خود‌اختصاص می‌داد] و برخی از خدایان بر برخی دیگر برتری می‌جُستند؛ خدای بلند پایه، از آنچه ایشان او را به آن از فرزند و همتا و مانند می‌ستایند و وصف می‌کنند، منزّه است.
92.[آن خدایی که] به پنهان و آشکار داناست؛ پس خداوند از آنچه شریک او می‌گیرند برتر است.
93. پروردگارا، بگو: اگر آن عذابی را که به ایشان وعده داده‌اند به من می‌نمایانی،
94. پروردگارا، پس مرا قرین گروه ستمکاران قرار مده.
95. همانا ما تواناییم که عذابی را که به ایشان وعده داده‌ایم به تو بنمایانیم.
96.[خصلت] بد را به خصلتی که نیکوست برطرف کن و ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم.
97. و بگو: پروردگارا، از وسوسه‌های شیاطین به تو پناه می‌برم.
98. و پناه می‌برم به تو ای پروردگار از این‌که شیاطین در اطراف من حاضر شوند.
99. تا آنگاه که مرگ، یکی از ایشان را فرا رسد[از روی تحسّر] گوید: پروردگارا! مرا بازگردانید.
100. شاید من در عوض آنچه باز گذاردم کرداری شایسته انجام دهم! هرگز بازگشتی نخواهند داشت. البته این کلمه[ فقط یک]سخنی است که آن شخص[از روی حسرت،]گوینده‌ی آن است و از پیش روی ایشان برزخی است[واسطه‌ای است میان دنیا و آخرت که آن قبر است و در آن جا خواهند بود] تا روزی که برانگیخته شوند.

تفسیر:<\/h4>

تنزیه ساحت کبریایی<\/h2>

در قرآن مجید ـ که کتاب هدایت و راهنمای بشر تا آخرین زمانی که روی زمین زندگی‌کند، می‌باشد ـ به‌گونه‌های مختلف، اِثبات توحید ـ که اصل و بنیان خداشناسی است‌ـ به احسن وجوه با دلایلی وجدانی و عقلی، سخن به میان آمده است. هر جا به‌مناسبتی این حقیقت، ذکر شده تا جویندگان راه هدایت، طریق صحیح را بیابند و با‌پیروی از آن، نیکبخت گردند. در این جا هم پس از ذکر دلایلی که اثبات‌کننده‌ی توحید‌و یگانگی خداوند است، اصلی بیان می‌فرماید که پاسخگوی آن وجدان سلیم است و آن این‌که:
«مَا اتّخذ اللّه مِن وَلَد و ما کانَ مَعَهُ مِن إلـه إذاً لَذَهبَ کلّ إلـه بما خلق و لعلا بعضُهم علی بعض‌...»(91)
اول در ردّ گفتار گمراهانی که برای خداوند فرزند قایلند، بیان می‌فرماید:
«ما اتّخذ اللّه من ولد‌...»(91)
خداوند فرزندی ندارد. این سخن را بیان فرمود تا اباطیل مسیحیان و یهود و آنان که برای ذات اقدس او قایل به فرزندند، موهوم بودنش آشکار گردد.
خدای متعال در این آیات شریفه، نفوس را به عظمت و کبریایی ذات بزرگوار خود متوجّه کرد که ایجاد سمع و بصر و نیروی تدبّر به قدرت بی‌حدّ او وابسته است. آفرینش‌آسمان‌ها و زمین و پدیدار ساختن افراد بشر به اراده‌ی او انجام شد. اوست که مرگ و میر موجودات را ایجاد کرد و رفت و برگشت شب و روز را به مصلحت خویش منظّم نمود.
در جواب آن توجّهات هدایت‌بخش و در پاسخ آن گفته‌های سعادت‌آفرین، افراد معاند و لجوج این‌گونه گفتند:
«بل قالوا مِثلَ ما قال الأوّلونَ»(81)
گفتار آنان هم به گفتار منکرانِ قبل از خود شباهت داشت و از آن جا که دلیلی بر نفی قیامت و زندگی پس از مرگ نداشتند، از روی استفهامی که مبیّن انکار درونی آنان بود گفتند:
«قالوا أءِذا مِتْنا و کُنّا تراباً و عِظماً أءِنَّا لَمَبعوثونَ»(82)
آیا وقتی که بمیریم و زیر خروارها خاک، استخوان‌هایمان پوسید و به صورت خاک درآمدیم و اعضای ما ترکیب خود را از دست داد و تلفیق ظاهری از هم متلاشی شد، ما مبعوث می‌شویم و راه حیات را در عالَمی دیگر پیش می‌گیریم؟
«لقد وُعدنا نحن و ءاباءُنا هذا من قبل إن هـذا إلاّ اسطیرُ الأوّلین»(83)
به ما و پدرانمان چنین وعده‌هایی دادند؛ افرادی آمدند و خود را فرستاده از طرف خدا به حساب آوردند؛ این‌ها نیست مگر داستان‌ها و افسانه‌هایی که مبدأ و منشأیی ندارد و دروغ‌هایی است که از خود می‌بافند؛ ولی از آن جا که اعتقاد به مبدأ و معاد با فطرت بشر همراه است و فطرتش با آن در آمیخته است، قرآن با همان افرادی که جهت مطامع دنیوی خود، حقایق را منکر می‌شوند، باب احتجاج را می‌گشاید.
«قُلْ لِمَنِ الأرضُ و مَنْ فیها إن کنتم تعلمون»(84)
اوّل آنان را متوجّه خداشناسی می‌فرماید که به آنان بگو: زمین و افرادی که در آنند برای کیست و آفریده‌ی چه کسی است اگر دانایید و وجودتان به بینش و دانش آراسته شده است؟!
«سیقولون لِلّه‌...»(85)
پاسخی که خواهند گفت، همان پاسخی است که فطرت آنان اقتضا می‌کند که این آفریده شده‌ها از قدرت خدای یگانه ایجاد شده است.
ولی افسوس در این است که تذکّر و تنبّهی در آنان ایجاد نمی‌شود و متذکّر نمی‌گردند و تفکّر خود را به کار نمی‌اندازند تا بفهمند خدایی که قادر به ایجاد و آفرینش موجودات از نیستی به هستی باشد، این قدرت را نیز دارد که آنان را پس از مردن و خاک شدن دوباره حیات بخشد و به میزان حساب حاضر کند.
«قل مَن ربُّ السّمـوت السّبع و ربُّ العرشِ العظیم»(86)
پس از آن، افراد معاند را متوجّه می‌فرماید به ملکوت آسمان‌ها و کُرات بهت‌آور و کهکشان‌های حیرت‌بار که نیروی تصوّر بشر و قدرت علمی او تا امروز نتوانسته است حدّی برای آن‌ها معیّن کند. باز هم از فطرت سلیم و عقل بیدار آنان می‌پرسد که آسمان‌های هفتگانه و کُرات و منظومه‌های جهان بالا و عرش را که آفرید و مدبّر آن‌ها کیست؟ خواهند گفت: آفریدگار این دستگاه منظّم و مدبّر این نظم حیرت‌بار خداست. امّا در برابر این گفتار و این ندای وجدان، راه تقوا و ترس از عذاب الهی را پیش نمی‌گیرند و بر اسب مُراد خویش سوارند تا به هلاکت واقعی مبتلا شوند.
سپس در احتجاج می‌فرماید:
«قُلْ مَن بیده ملکوتُ کلّ شیء و هو یُجیر و لایُجارعلیه إن کنتم تعلمون»(88)
از این افراد سؤال کن و بگو: ملکوت هر چیز و خزاین اشیا به قدرت کیست؟ و از آنِ چه کسی است که مستغیثین[2] را در پناه خود، پناه می‌دهد، ولی برای او از کسی پناه خواسته نمی‌شود؟ همه چیز پناهنده‌ی اویند؛ امّا او بی‌نیاز از پناه خواستن است؛ اگر علم به این موضوع دارید پاسخ دهید؟
«سیقولون لِلّه‌...»(89)
خواهند گفت: آن موجودی که پناهگاه همه چیز و مَأمن همه‌کس می‌باشد و از کسی و چیزی پناه نمی‌خواهد، خداست؛ امّا این کوردلان و بی‌خبران از حقیقت، افسون نادانی آنان را آن‌گونه مسحور ساخته که حقیقت را با نهایت وضوح و آشکاری‌اش انکار می‌کنند و فریب می‌خورند و بیچارگی دو جهان را برای خویش می‌اندوزند.
«بَلْ أتَینهم بالحقّ و إنّهم لَکذبونَ»(90)
ما آنچه را که مبیّن حقیقت و مُظهر حقّ است برای این افراد آوردیم و حقیقت موضوع را برای آنان بیان کردیم، ولی آنان راه کذب و تکذیب را رها نکردند و اصرار در باطل نمودند و خویشتن را به اباطیلی سرگرم نمودند که شقاوت دو جهان در آن موجود بود.
* * *
ما اتّخذ اللّه مِن ولد و ما کان معه مِن إلـه إذاً لَذَهَبَ کلّ إلـه بما‌خلق و لعلا بعضُهم علی بعض سبحن اللّه عمّا یَصِفونَ(91) علم الغیب و الشّهدةِ فتعلی عمّا یُشرکون(92) قُلْ ربّ إمّا تُرینّی ما‌یُوعدون(93)ربّ فلاتجعلنی فِی القوم الظَّـلمین(94) و إنّا علی أنْ نُریک ما نعدُهم لَقَـدرونَ(95)إِدْفَعْ بالّتی هی أحسن السّیّئة نحن اعلم بما یَصفون(96) و قلْ ربّ أعوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشّیـطین(97)و أعوذُ بکَ ربّ أن یحضرون(98) حتّی إِذا جاء أحدهم الموتُ قال ربّ ارجعون(99)لعلّی أعمل صلحًا فیما ترکت کلاّ إنّها کلمة هو قائِلُها و مِنْ ورائِهم برزخٌ إلی یوم یُبعثونَ(100)

  
  

بسم الله الر حمن الرحیم<\/h3>

هرچه برای شما امکان دارد قرآن بخوانید!.

ایـن آیـه کـه طـولانـی تـرین آیه این سوره است مشتمل بر مسائل بسیاری است که محتوای آیات گذشته را تکمیل می کند.
نخست می فرماید: ((پروردگارت می داند که تو و گروهی از آنها که با تو هستندنزدیک دوسوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا می خیزید خداوند شب و روز رااندازه گیری می کند)) (ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل ونصفه وثلثه وطـائفة من الذین معک واللّه یقدر اللیل والنهـار).
اشـاره به همان دستوری است که در آغاز سوره به پیامبر داده شده , تنهاچیزی که در اینجا اضافه دارد ایـن اسـت که گروهی از مؤمنان نیز در این عبادت شبانه , پیامبر(ص ) را همراهی می کردند ـبه عنوان یک حکم استحبابی و یا احتمالایک حکم وجوبی زیرا شرائط آغاز اسلام ایجاب می کرد که آنـهـا بـا تـلاوت قـرآن کـه مـشتمل بر انواع درسهای عقیدتی و عملی و اخلاقی است و همچنین عبادات شبانه خود را بسازند و آماده تبلیغ اسلام و دفاع از آن گردند.
ولـی از بـعـضـی روایـات اسـتـفاده می شود جمعی از مسلمانان در نگهداشتن حساب ((ثلث )) و ((نصف )) و ((دوثلث )) گرفتار اشکال و دردسر می شدند و این امرسبب می شد که گاه تمام شب را بیدار بمانند, و مشغونل عبادت باشند, تا آنجا که پاهای آنها به خاطر قیام شبانه ورم کرد!.
لذا خداوند این حکم را بر آنها تخفیف داد و فرمود: ((او می داند که شمانمی توانید مقدار آن را (به دقـت ) انـدازه گیری کنید (برای عبادت کردن ) پس شما رابخشید, اکنون آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید)) (علم ان لن تحصوه فتـاب علیکم فاقرؤا مـا تیسر من القرآن ).
سـپـس بـه بـیـان دلـیل دیگری برای این تخفیف پرداخته , می افزاید: خداوند((می داند به زودی گـروهی از شما بیمار می شوند, و گروهی دیگر برای به دست آوردن فضل الهی (و کسب روزی ) به سفر می روند, و گروهی دیگر در راه خدا جهادمی کنند)) و از تلاوت قرآن باز می مانند (علم ان سیکون منکم مرضی وآخرون یضربون فی الا رض یبتغون من فضل اللّه وآخرون یقـاتلون فی سبیل اللّه ).
((پس به اندازه ای که برای شما ممکن است از آن تلاوت کنید)) (فاقرؤا مـاتیسر منه ).
روشـن است که ذکر بیماری , و مسافرتهای ضروری , و جهاد فی سبیل اللّه ,به عنوان سه مثال برای عـذرهـای مـوجـه اسـت , ولی منحصر به اینها نیست , منظوراین است چون خداوند می داند شما گرفتار مشکلات مختلف زندگی در روزخواهیدشد, و این مانع تداوم آن برنامه سنگین است , به شما تخفیف داده است .
در حقیقت در آغاز اسلام به خاطر وجود شرائطی این تلاوت و عبادت شبانه واجب بوده , و بعد هم از نظر مقدار و هم از نظر حکم تخفیف داده شده , و به صورت یک حکم استحبابی آن هم به مقدار میسور در آمده است .
الـبـتـه مهم خوب خواندن و تدبر و اندیشه در آن است لذا امام علی بن موسی الرضا(ع ) می فرماید: ((آن مقدار بخوانید که در آن خشوع قلب و صفای باطن ونشاط روحانی و معنوی باشد)).
سـپس به چهار دستور دیگر در پایان آیه اشاره کرده , و برنامه خودسازی ارائه شده را به این وسیله تکمیل می کند, می فرماید: ((و نماز را برپا دارید, و زکات رابپردازید و به خدا قرض الحسنه دهید [ در راه او انفاق نمایید] و (بدانید) آنچه را ازکارهای نیک برای خود از پیش می فرستید نزد خداوند بـه بهترین وجه و بزرگترین پاداش خواهید یافت )) (واقیموا الصلوة وآتواالزکوة واقرضوا اللّه قرضا حسناومـا تقدموا لا نفسکم من خیر تجدوه عنداللّه هو خیرا واعظم اجرا).
((و از خـداونـد آمـرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است )) (واستغفروااللّه ان اللّه غفور رحیم ).
مـنـظـور از ((نـمـاز)) در اینجا نمازهای واجب پنجگانه و منظور از ((زکات )) زکات واجب است , منظور از دادن ((قرض الحسنه )) به خداوند همان انفاقهای مستحبی است , و این بزرگوارانه ترین تعبیری است که در این زمینه تصور می شود, چرا که مالک تمام ملکها, از کسی که مطلقا چیزی از خـود نـدارد قـرض می طلبد, تا از این طریق او را تشویق به انفاق و ایثار و کسب فضیلت این عمل خیر کند, و از این طریق تربیت شود و تکامل یابد.
ذکر ((استغفار)) در پایان این دستورات ممکن است اشاره به این باشد که مبادابا انجام این طاعات خـود را انـسـان کـامـلـی بدانید و به اصطلاح طلبکار تصور کنید,بلکه همواره باید خود را مقصر بشمرید, و عذر به درگاه خدا آورید, ((ورنه سزاوارخداوندیش کس نتواند که به جا آورد)).
((پایان سوره مزمل )).

  
  

هر چیزی جسمی دارد و روحی.
روح نماز، «حضور قلب» است و نماز بی توجّه و حضور قلب، تنها یک سری الفاظ و حرکاتی است که انجام می‏گیرد.
حضور قلب آنست که انسان در نماز، توجه قلبی به خدا داشته باشد و از یاد او غافل نشود و هر لحظه و در تمام جملات و حرکات نماز، بداند چه می‏گوید، چه می‏خواهد، معنی حرکات و افعالش چیست، رو به چه کسی ایستاده، قبله‏اش کجاست، چرا نماز می‏خواند و در برابر چه خدای عظیمی به نیایش و پرستش و حمد و ثنا و ذکر و دعا ایستاده است.
اگر ذهن انسان به مسائل دیگر مشغول باشد،
اگر حواس انسان پرت شود،
اگر هر صدایی، هر منظره‏ای، هر رفت و آمدی، هر نوشته و خط و نقاشی و صحنه‏ای، او را به خود مشغول کند و یادش رود که در حال نماز است و کجا ایستاده و چه می‏گوید، معنای این نداشتن حضور قلب است.
یکی از راه‏های کسب حضور قلب، دانستن معنای نماز و در نظر آوردن ترجمه کلماتی است که انسان در نماز می‏گوید.
راه دیگر، انتخاب مکانی برای نماز است که رفت و آمدها و سر و صداها، صحبت‏ها، عکس‏ها و تابلوها، او را به خود مشغول نسازد.
راه دیگر، انجام مستحباتی است که پیش از نماز و هنگام نماز، رعایت آنها به نمازگزار حالت توجّه بیشتری می‏دهد و او را به یاد خدا و بندگی خویش می‏اندازد.
وقتی به ملاقات یک شخصیّت برجسته می‏روید، بهترین لباس را می‏پوشید و مؤدّب در نزد او می‏ایستید و یا می‏نشینید و از هر کاری که برخلاف ادب باشد، پرهیز می‏کنید، به سخنان او کاملاً گوش می‏دهید و به آنچه خودتان می‏گوئید، کاملاً توجّه دارید و در سراسر لحظه دیدار، آن شخص در نظرتان است.
خدا برترین موجود است و هستی همه موجودات به او بستگی دارد. ما، بنده‏ای نیازمند و ناتوان، که از نعمت‏های او برخورداریم، به شکرانه نعمتهایش به عبادت و نماز می‏ایستیم.
توجّه به این «جایگاه» که ما در مقابل «اللَّه» داریم، دل را نرم می‏کند، خضوع و خشوع و فروتنی می‏آورد.
نماز، «ذکر خدا» است. هر چه بیشتر دلمان حاضر و قلبمان متوجّه عظمت خدا و نیاز خودمان باشد، نمازمان سازنده‏تر است.
به یاد داشته باشیم، که رکوع، خم شدن در مقابل عظمت آفریدگار است.
سجده ما، هماهنگی با همه هستی است که در پیشگاه خدا تسلیم و خاضع و مطیع‏اند.
تسبیح ما، هم صدایی با همه ذرات عالم است که خدا را تسبیح می‏گویند و سجده می‏کنند.
تسبیح گوی او نه بنی آدم است و بس‏
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد
نه تنها ما که همه جهان، به زبان خاصّ خود، خدا را تقدیس و تسبیح می‏کنند و وجود هر یک نشانه یکتائی، حکمت و قدرت اوست.
هر گیاهی که از زمین روید
«وحده لا شریک له» گوید حضور قلب، جان نماز است.
بکوشیم که در عبادتمان، هنگام نماز، جز به خدا نیندیشیم، و حواسمان و فکر و دلمان را جای دیگری نبریم.
هم به لطفش امیدوار باشیم. و هم از عذابش، هراسان. بین حالت بیم و امید (خوف و رجاء) باشیم.


  
  
آفریدگارا!
تو را سپاس که ما را هدایت کردی،
عقلمان دادی.
برای راهنمایی‏مان به «صراط مستقیم»، انبیاء را مبعوث کردی.
نعمت‏های مادی و معنوی، کوچک و بزرگ، آشکار و نهان را به وفور و سرشاری، برایمان مهیّا ساختی.
رکوع ما، در برابر تو، نشان خضوع و تواضع ماست.
ما در مقابل هیچ قدرت و ابرقدرتی خم نمی‏شویم و سر تسلیم فرود نمی‏آوریم و راست قامتی خود را نمی‏شکنیم، ولی در برابر تو، که کمال بی‏پایان و قدرت بی‏انتهایی، تعظیم می‏کنیم، گردن خم می‏سازیم، به خاک می‏افتیم، «سجود» می‏کنیم، پیشانی بر زمین می‏گذاریم، تسبیح‏گوی توئیم و زبان به ستایش تو می‏گشائیم: «سبحان ربّی الاعلی و بحمده ...».
خدایا! تویی که می‏توانی گناهانمان را ببخشی.
اگر تو عفو نکنی، فردای قیامت، گرفتاریم.
اگر تو هدایت نکنی، به بیراهه‏ها می‏افتیم.
اگر تو دستمان را نگیری، اسیر دست شیطان و هوای نفس می‏شویم.
اگر تو، توفیق عبادت و اطاعت و بندگی ندهی، از تو دور می‏شویم، و دوری از تو دوری از حقیقت و پاکی است، و آنان که از حقّ و پاکی و راستی دورند، به دوزخ می‏روند.
خدایا!...
تو بخشنده خطاهایی، در قنوتمان از تو مغفرت می‏طلبیم و رحمت می‏جوییم.
تو بخشنده گناهانی و مأیوس شدن از رحمت تو، خود گناه است.(35)
تو چنان رحیم و مهربانی که بدی‏های ما را هم به حسنات، تبدیل می‏کنی.(36)
رحمتی کن تا در دام گناه گرفتار نشویم و دانه هوس فریبمان ندهد و اسیر و محبوس قفس مادیّات و شهوات نشویم.
تنها بنده توییم و دست نیاز و حاجت، فقط به سوی تو می‏گشائیم:
«ایّاک نعبد و ایّاک نستعین»
ما چه می‏خواهیم که تو نداری؟
ما چه نیاز داشته‏ایم که نداده‏ای؟
کدام دام و خطر و ضرر بوده که ما را از آن برحذر نداشته‏ای؟
کدام نیکی و سعادت و رستگاری است که ما را به آن دعوت نکرده‏ای؟
ای کانون همه خوبی‏ها!
ای سرچشمه همه پاکی‏ها!
توفیقمان ده، که بنده شایسته‏ای برای تو، ای خدای شایسته و بی‏همتا باشیم و از وسوسه‏ها و گناهان، که در واقع، بیراهه است، دوری کنیم.
خدایا! ...
وقتی در برابرت به خاک می‏افتیم، یعنی ما از خاکیم و خاک خواهیم شد و چون سر از سجده بر می‏داریم، یعنی پس از مرگ، دوباره بر می‏خیزیم، تا حساب اعمالمان را پس بدهیم.
سجود، روح فروتنی و عبودیّت را در ما زنده می‏کند.
حالتی است معنوی که تو بیش از هر حالتی آن را می‏پسندی.
دوست داری که بندگان خطاکاری چون ما، چهره بر خاک بگذاریم و تو را صدا بزنیم و «یاربّ، یاربّ» بگوئیم، تو جوابمان بدهی، و ببخشایی.
تشهّد ما، شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر است.
سلام ما در پایان نماز، درود به رسول خدا و پاکان و صالحان و فرشتگان و همه مؤمنان است.
خدایا!...
ای خدای رحیم! نمازمان را قبول کن و ما را بنده‏ای قرار بده که حقّ تو را بشناسیم و در اطاعت فرمانت بکوشیم.


35) سوره زمر، آیه 53.
36) سوره فرقان، آیه 70.

  
  
اینک، نماز را با نام و یاد خدا و تکبیر او شروع می‏کنیم.
با گفتن «اللَّه اکبر» پس از نیّت، وارد نماز می‏شویم و هر چه را جز خدای بزرگ، از دل بیرون می‏کنیم، به چیزی جز پروردگار، توجّه نمی‏کنیم و جز به عظمت و قدرت و رحمت او نمی‏اندیشیم.
چرا که او «اکبر» است. بزرگتر!
بزرگتر از هر چیز، هر کس و برتر از آنکه به وصف آید.
بزرگتر از آنکه قابل توصیف باشد، بزرگتر از هر چه بگوئیم و بشنویم و بشناسیم.
قدرتش، برترین قدرت‏هاست.
ذاتش، جاودانه است.
لطفش، بی کرانه است.
نعمت‏هایش، بی شمار است.
علمش، نامحدود است.
بی همتاست، بی شریک است، بی زوال است، بی نیاز است.
«اللَّه اکبر»، یعنی هیچ قدرتی را در مقابل قدرت او به رسمیّت نمی‏شناسم، جز از او نمی‏هراسیم، جز او را اطاعت نمی‏کنیم، جز به او دل نمی‏سپاریم، جز عشق او را در دل نداریم، جز در پیشگاه او اظهار بندگی نمی‏کنیم، جز با نام او آغاز نمی‏کنیم، چرا که او برتر و بزرگتر از هر چیز است.
و هیچ کلامی، در خور مقام والا و بزرگ او نیست.
- ... «اللَّه اکبر»!
هر چه عظمت خدا را بیشتر احساس و باور کنیم، جز خدا در نظرمان کوچک و ناچیز می‏شود،
آن گونه که هر چه به آسمان بالاتر رویم، خانه‏های روی زمین در نظرمان کوچک جلوه می‏کند. کسی که در «تکبیر»، عظمت خدا را باور کرد و بر زبان آورد، دیگر غیر خدا را بزرگ نمی‏بیند.
تکبیر، شروع نماز ماست و پایان آن.
پیش از هر رکوع و سجود، در هر جای نماز، حتّی پس از سلام نماز نیز این شعار را بر زبان می‏آوریم.
آنکه در تکبیرش، لذّت و شیرینی عبادت را احساس کند، باید بداند که نمازش مورد قبول واقع شده است.
هنگام گفتن اللَّه اکبر، و بلند کردن دست تا کنار گوش، باید رو به خدا کرد و پشت به هر چه جز خداست. و این حالت را در سراسر نماز، در خود زنده نگهداشت.
چه دروغ آشکاری است، اینکه انسان به زبان «اللَّه اکبر» بگوید، ولی در دلش، چیزهای دیگر مهمتر و بزرگتر باشد، همچون دنیا، ثروت، شهرت، مقام، شکم، شهوت، دوست، خویشاوند، خانه، موتور و ماشین و ...
آنکه «اللَّه اکبر» می‏گوید، باید حاضر باشد که غیر خدا را فدای خدا کند، حتّی جانش را!
راستی که «اللَّه اکبر»، سخن بزرگ و کلام ژرف و عمیقی است. و رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره آن فرموده است:
«اللَّه اکبر، فهی کلمة لیس اعلاها کلام و احبّها الی اللَّه ...»(33)
اللَّه اکبر، کلمه‏ای است که برتر از آن و محبوب‏تر از آن نزد خداوند، کلامی نیست!


33) اختصاص، شیخ مفید، ص 34 .

  
  
پس از نگاهی گذرا و سریع به نماز، به مراحل پایانی آن می‏رسیم.
پس از آخرین سجده، دو زانو نشسته و با تشهّد، به رسالت و عبودیّت پیامبر و یکتایی خدا شهادت می‏دهیم. بر آن حضرت درود می‏فرستیم و سلام می‏گوئیم.
سلام به بندگان شایسته خدا، به فرشتگان الهی و به هر کس که شایسته سلام باشد.
سلام‏های نماز ما، پیوندی است با رسول خدا و مؤمنان راستین، پیمانی است با پاکی‏ها و راستی‏ها و پاکان و صادقان.
پیوند با رسول اللَّه و دودمان پاک او را همواره تکرار می‏کنیم، حتّی در تشهّد نماز. دین بدون ارتباط با اهلبیت، ناقص است و نماز بدون درود بر آنان، باطل می‏باشد. این اهمیّت پذیری رهبری صحیح را می‏رساند. شهادت ما به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وآله و درود فرستادن بر امامان از اهلبیت او، بیعتی با خط صحیح رهبری در مسیر خدا و قرآن است.
حضرت رسول، سلام ما را می‏شنود و پاسخ می‏دهد، هر چند ما آن را درک نکنیم، و چه موهبتی بالاتر از این، که ما به برترین انسان عالم، یعنی حضرت محمد صلی الله علیه وآله سلام دهیم، و او سلام ما را جواب دهد!
سلام نماز ما، اظهار ادب به پیشگاه آن حضرت و قدردانی از زحماتی است که برای هدایت ما کشیده است.


  
  

اذان، که وسیله‏ای برای اعلام توحید و اعلان به مردم و فراخوانی آنان به تجمّع برای نماز است، از شعارهای زیبا و مؤثر اسلام است.
در اذان، تکبیر، توحید، شهادت به رسالت پیامبر و ولایت امیرالمؤمنین است و دعوت مردم به شتافتن به سوی نماز و رستگاری در آن نهفته است.
اذان، اعلام موجودیّت اسلام و دعوت مسلمین و معرّفی عقاید دینی است.
اذان، شکستن سکوت و فریاد علیه معبودهای خیالی و شعار به نفع اسلام و طرفداری از آئین خدا است.
«مؤذّن»، در اسلام احترامی خاصّ دارد و در قیامت هم سرافراز است.
بلال حبشی، از مسلمانان نخستین در صدر اسلام بود که عنوانِ «اذان گویی» سبب افتخارش بود و اولین مؤذّن در اسلام بود و روز «فتح مکّه» هم او بود که به فرمان پیامبر، بالای کعبه رفت و بت‏های مشرکین را سرنگون کرد.(25)
اذان، یک بار برای اعلان عمومی و اعلان فرا رسیدن وقت نماز، گفته می‏شود، یک بار هم به خصوص برای شروع نماز.
پس از اذان، اقامه نیز همان مفاهیم را دارد و برای آغاز نماز و پیدایش آمادگی روحی و توجّه به خدای یکتا و رستگاری در سایه نماز، بر زبان جاری می‏شود. اذان و اقامه گرچه مستحبّ است، ولی از شعائر مهمّ اسلامی محسوب می‏شود و به گفتن آن، بسیار تأکید شده است.
مسلمان خداپرست، با اذان، نام خدای بزرگ را، هر چه رساتر و آشکارتر در جهان طنین افکن می‏سازد. این بانگ ملکوتی و توحیدی است که کمر دشمنان را می‏شکند و مخالفان خدا و اسلام را به ستوه می‏آورد.


25) وسائل، ج 4 ص 614 .


  
  
نماز را پس از تکبیر، با خواندن سوره حمد، و سپس سوره‏ای دیگر، مثل «قل هواللَّه احد» ادامه می‏دهیم.
شروع سوره، با «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» است.
با نام خدا و یاد او، که بخشنده و مهربان است، آغاز می‏کنیم.
بسم اللَّه، رمز توجه به خدا و استمداد از اوست.
بسم اللَّه، آغاز هر کاری است که بخواهد به نتیجه برسد.
بسم اللَّه، شیطان را می‏راند، دل را به یاد خدا می‏اندازد، نشانه بندگی و وابستگی انسان به خداوند، و مظهر عشق و توکّل به اوست.
هر کس، در هر مرام و مکتبی، به نام هر که و هر چه شروع کند، مسلمان، همه کارهایش، از جمله نماز را با نام خدا آغاز می‏کند، که بهترین نام‏هاست.
ای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو، نامه کی کنم باز؟ سپس می‏گوییم: «الحمد للّه ربّ العالمین»
همه ستایش‏ها مخصوص خداوند است، چرا که همه نعمت‏ها و رحمت‏ها از اوست.
مگر می‏توان نعمت‏های او را برشمرد؟ هرگز!
در قرآن می‏خوانیم:
«و ان تعدّوا نعمةاللَّه لا تحصوها»(34)
هرگز نمی‏توانید نعمت‏های خدا را بشمارید.
آن گونه که ماهی در آب، قدر آب را نمی‏داند، ما نیز از لحظه آغاز حیاتمان تا واپسین لحظه‏ها غرق نعمت‏های خدائیم و افسوس که از آنها غافلیم.
هوش و استعدادی که از آن برخورداریم، سلامتی بدن و تندرستی، عقل و وجدان،
آب و گیاهان و میوه‏ها و حیوانات که در اختیار ماست،
ابر و باد و مه و خورشید و فلک ... که همه برای انسان در حرکت است،
رفت و آمد شب و روز، دریا با نعمت‏هایش، زمین با حبوباتش، آسمان با ستارگان و خورشیدش، چشمی که با آن می‏بینیم، زبانی که سخن می‏گوئیم، گوشی که صداها را می‏شنویم، حافظه‏ای که مطالب را به خاطر می‏سپاریم، هماهنگی دستگاه‏های بدن، و ... هزاران و هزاران نعمت، که واقعاً «بی شمار» است، ما را احاطه کرده، و زندگی ما، بسته به آن است.
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به درآید پس او را می‏ستائیم و همه حمدها را از آنِ او و مخصوص او می‏دانیم:
«الحمدلّله ربّ العالمین».
او که پروردگار جهانیان است، بخشنده و مهربان است، روزی رسان همه است، فرمانروای روز قیامت است.
از او هدایت می‏طلبیم و می‏خواهیم که ما را به «صراط مستقیم» راهنمایی کند.
راه مستقیم، راه خدا و دین است.
راه پیامبران و امامان و صالحان است.
راه شهیدان و اولیاء خداست.
راه تقوا، پاکی، عدالت، نیکی، بندگی، حقّ پرستی، اطاعت از خدا، دوری از گناه و ترس از دوزخ است.
از او می‏خواهیم که ما را به راه نیکان و صالحان، که دور از انحراف و گمراهی و معصیت و هوای نفس و فساد آفرینی و تبهکاری است، هدایت کند و در این راه، ما را استوار بدارد.
در سوره توحید نیز، خدا را به یکتائی و بی نیازی و بی فرزندی و بی همتایی می‏ستائیم.
در رکوع و سجود، همراه ستایش خداوند، او را از هر عیب و نقص و ظلم و حقّ‏کشی و تبعیض و جهل و هر صفت مادی و انسانی و محدود کننده، پاک و مبرّا می‏دانیم.
تسبیح ما، شعار تقدیس و پاک دانستن خداوند است: «سبحان ربّی العظیم و بحمده»، «سبحان ربّی الاعلی و بحمده»

34) سوره ابراهیم، آیه 34 .

  
  
سرمشق ما در زندگی، در معاشرت، در جهاد و در عبادت، پیشوایان معصومند.
نماز آنان نیز برای ما الگو است.
هر چه انسان خداشناس‏تر باشد، عبادتش عمق بیشتر داشته و عاشقانه‏تر و عارفانه‏تر خواهد بود.
پیامبران و اولیاء خدا، بخاطر عشقی که به خدا داشتند، بیش از همه عبادت می‏کردند. همواره به یاد خدا بودند، سجده‏های طولانی، رکوع‏هایی مستمر، نماز شب‏هایی همراه با گریه و دعاهایی از دل برخاسته داشتند.
دلیل آنکه حضرت ابراهیم به مقام «دوستی خدا» رسید و «خلیل اللَّه» شد، سجده‏های طولانی او بود.(37)
حضرت موسی، پس از هر نماز، سمت راست و چپ صورت خود را بر خاک می‏نهاد.(38)
امام کاظم علیه السلام بعد از نماز صبح، سر به سجده می‏گذاشت و تا پاسی از روز، در حال سجده بود.(39)
امام سجاد علیه السلام در سجده به قدری نام خدا را تکرار می‏کرد و سجده را طول می‏داد که وقتی سر بلند می‏کرد، بدنش خیس عرق بود.(40) به آن حضرت از آن جهت «سجّاد» گفته‏اند که سجده‏هایی طولانی داشت و آثار سجده در پیشانی و مواضع سجودش آشکار بود.(41)
حضرت علی علیه السلام آن قدر رکوع طولانی داشت که عرق، از ساق پای او جاری می‏شد.(42)
پیامبر خدا، شیفته نماز بود و چنان دلبسته به آن بود که برای رسیدن وقت نماز، لحظه شماری می‏کرد و چون وقتش می‏رسید، چنان بود که گویا کسی را نمی‏شناسد، و به نماز می‏شتافت.(43)
آن حضرت می‏فرمود:
خداوند، نور چشم مرا در نماز قرار داده و آن را در نظرم محبوب ساخته است. انسان گرسنه و تشنه وقتی آب و غذا می‏خورند، سیر و سیراب می‏شوند ولی من هرگز از نماز، سیر نمی‏شوم.(44)
وقتی آن حضرت نماز می‏خواند، دلش لرزان و هراسناک بود و از خوف خدا می‏لرزید.(45)
رسول خدا، بخش عمده‏ای از شب را به عبادت می‏گذراند.
حضرت علی علیه السلام در نماز، از خود بیخود می‏شد و رنگ از چهره‏اش می‏پرید.
پیامبر صلی الله علیه وآله می‏فرمود: من بهشت را برای شما ضمانت می‏کنم، به شرط آنکه مرا با سجده‏های طولانی یاری نمائید.(46)
قرآن، سیمای یاران حضرت محمد صلی الله علیه وآله را چنین بیان می‏کند:
«تراهم رکّعاً سجّداً یبتغون فضلاً من اللَّه و رضواناً سیماهم فی وجوههم من اثر السجود»(47)
همراهان پیامبر را می‏بینی که اهل رکوع و سجودند، رحمت و رضای خدا را می‏طلبند، و اثر سجود بر سیمایشان آشکار است.
امام صادق علیه السلام جز بر خاک مزار امام حسین علیه السلام سجده نمی‏کرد، و می‏فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام نورانیّتی دارد که همه پرده‏های مانع را پاره می‏کند.(48)
روشن است که سجده بر تربت سیدالشهداء، الهام دهنده فداکاری در راه دین و جهاد و شهادت در راه خدا است و نمازگزار را با فرهنگ شهادت و مبارزه که در کربلا جلوه کرد، آشنا می‏سازد.
درباره نماز اولیاء خدا و انسان‏های والا، نمونه بسیار است که در این خلاصه نمی‏گنجد.
امید است که حالات معنوی آن پیشوایان، سرمشق ما باشد.

37) مستدرک وسائل، ج 1 ص 329 .
38) قصارالجمل.
39) قصارالجمل.
40) بحارالانوار، ج 82 ص 137 .
41) وسائل، ج 4 ص 977 .
42) بحارالانوار 7 ج 82 ص 110 .
43) سنن النبی، ص 251 .
44) سنن النبی، ص 269 .
45) سنن النبی، ص 269 .
46) مستدرک وسائل، ج 1 ص 329 .
47) سوره فتح، آیه 29 .
48) بحارالانوار، ج 103 ص 135 .

  
  
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com:)
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام بهترین سایت پاپ آپ
+ سلام
+ http://sarvghamatan.blog.ir/


+ وب سایت شهرسان دشتی
+ پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان


+ بازی تراوین http://www.travien.ir آپلود سنتر http://www.niliup.ir فتوشاپ آنلاین http://photoshoponline.ir نیلی ترین رخسار http://www.nilitarin.ir/pa