سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پارسایى زیور درویشى است ، و سپاس زیور توانگرى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :59
بازدید دیروز :58
کل بازدید :213112
تعداد کل یاداشته ها : 517
103/2/7
4:42 ع

{شاید این مطلب  برای بعضی از دوستان تکراری باشه اما خوندن دوبارش خالی از لطف نیست.}

سلام به پدرامت .... آری میدانم ، سلامم به
وسعت معصومیت از دست رفته ام ، به وسعت جهل زمان ، به وسعت نفاق ددان و به
وسعت غربت فرزندانت جگرسوز است.




  
  
                                                                            تقویم 1390





  
  

مقدمه: مطلبی که در ادامه می خوانید با همت جناب حجت الاسلام و المسلمین فراهانی نگاشته شده که برای اولین بار در نشریه ی توقیف شده ی "همت" منتشر شد ما نیز تصمیم گرفتیم با توجه به نزدیکی یوم الله "9دی" این مطلب را در این پایگاه مجازی بازنشر کنیم. البته به علت طولانی بودنش سعی کردیم آن را در 2 پست جداگانه منعکس کنیم. قسمت اول با عنوان «امام مداری» تقدیم شد امروز نیز قسمت پایانی این مطلب را با عنوان «خودآگاهی امتی» دنبال می کنیم :

خودآگاهی امتی

6. «امت» که شکل گرفت، زمینه اجتماعی تشکیل «حکومت» فراهم شد. «جمهوری اسلامی» بدون حضور امتی گرداگرد امام هرگز فرصت حیات نمی یافت. در حقیقت این نظام، سخت افزاری شد در «خدمت امت» و «تحت ولایت امام». بدین لحاظ در طول 30 سال اخیر هرگاه رابطه امامت به وضعیت مطلوب و آرمانی نزدیک تر شده است، جمهوری اسلامی کارآمدتر و بانشاط تر کار انقلاب را پیش برده است و برکات معنوی و مادی فراوان تری برای مردم خود به ارمغان آورده است و هرگاه در این رابطه خدشه، فاصله، تزلزل یا شبهه ای ولو اندک و گذرا پدید آمده است یا چنین اختلالی به اهالی آن القا شده است، جمهوری اسلامی از خود حقیقی اش اندکی مهجور و مغفول مانده است. در هر حال امام خمینی(ره) با اتکا به ارتباطات ولایی عمیق و جوشان خود با «عقل ها» و «عواطف» امت، نظامی بزرگ و جدی را ساخت و پرداخت که فقط از مجرای ظرفیت عظیم امامت امکان تمشیت و تدبیر آن به سوی اهداف عالیه اسلام و قرآن میسر بود. امام خمینی(ره) از همین مجرا به مدت تقریبی 10 سال نظام را اداره کرد و انقلاب را به پیش برد.

7. وفات امام خمینی(ره) پس از 10 سال رهبری و امامت فقط فقدان یک رهبر سیاسی، یک مدیر استراتژیک بزرگ و ختی یک مرجع تقلید عالیقدر با میلیون ها نفر مقلد نبود. «خمینی» کسی بود که امامت را به معنای تمام کلمه عینیت بخشیده بود و بالاترین ظرفیت ارتباطات امت و امام را پس از غیبت کبرای بقیة الله الاعظم به وجود آورده بود. بدیهی است که ظریفتی به این فراخی و عظمت نمی توانست با حضور برجسته ترین مراجع تقلید روزگار پر شود، چنانچه خود آن بزرگواران پای در این عرصه دشوار و پر زحمت نگذاشتند و چنانچه عقل جمعی انقلاب و منطق فقهی عموم فقهاء، حتی شرط مرجعیت را از لوازم امامت کنار گذاشت.

از طرف دیگر امامت خمینی کبیر تجربه ای جدید و بی سابقه به شمار می آمد، چنانچه تا قبل از وی برای هیچ فقیهی شرایط احیای چنین موقعیتی فراهم نشده بود لذا تجربه ای از امامت برای کسی غیر از امام ممکن نگشته بود. در چنین شرایط بغرنجی است که بار بی نهایت امامت بر دوش فقیهی دیگر قرار گرفت که قرار بود در ایده آل ترین وضعیت، فقط ظرفیت های ایجاد شده از سوی امام فقید را پر کند و در بهترین شرایط اجازه ایجاد احساس خلأ آن بزرگوار را در احدی ندهد. قطعا برآورده شدن چنین توقعی سقف خواسته های مجلس خبرگان بود. هیچ کس انتظار نداشت رهبر جانشین، دامنه قلمرو امامت خمینی(ره) توسعه بخشد. فقط کافی بود که دستاوردهای حضرت روح الله(ره) حفظ گردد.

8. «آیت الله العظمی سید علی خامنه ای» به رهبری جمهوری اسلامی تعیین شد. این تعیین خبرگان غیر از وضعیت تعیّنی امامت در «آیت الله العظمی سید روح الله خمینی» بود. در حالی که امامت در خمینی تعیین یافته بود و مردم بلاواسطه در محضرش خود را امت او احساس کرده بودند، در خصوص خامنه ای این تعیین خبرگان بود که بسان واسطه ای خبر از امامت وی می داد.

از زمان این «تعیین» که وجاهت رهبری «سید علی خامنه ای» را امری قائم به خبرگان نشان می داد تا 20 سال بعد که در «نهم دی ماه 1388» رهبری ایشان به صورتی تعیّنی و بلاواسطه با مردم خود را متبلور کرد، سال های پر فراز و نشیبی گذشت.

9. روایت و حکایت آن 20 سال، فرصت و مهلتی فراخ می طلبد؛ اما به نظر می رسد در ورای همه اتفاقات ریز و درشت این سال ها یک اتفاق بسیار بزرگ رخ داد که پس از ارتقای «مرجعیت» به «امامت» از سوی امام خمینی، مهم ترین و استراتژیک ترین تحول معاصر در حوزه ارتباطات امامتی شیعی است. این اتفاق که محصول 20 سال تدبیر و تمشیت حکیمانه فقیهی متأله و سیاستمداری زبردست است، در یک گزاره کوتاه اینچنین بیان می شود: «ارتقای رهبری تعیینی به امامت تعینی» . جنس تحول برآمده از سلوک عملی آیت الله العظمی سید علی خامنه ای از همان جنس تحول برآمده از سلوک عملی آیت الله العظمی سید روح الله خمینی بود. حضرت آیت الله العظمی خامنه ای توانست کف ارتباطات امامتی متجلی در قانون اساسی را که بر مدار مفهوم «رهبری» ترسیم شده بود، یک بار دیگر به اوج خود برساند و واقعیتی به نام «امامت» را عینیتی حداکثری ببخشد. او فقط رهبر ما نیست، او یک امام تمام عیار است که طلوع درخشانش به تبلور «خودآگاهی امتی» در میان مردم انجامید.

اگر چه فرآیند «ارتقای رهبری به امامت» حداقل دو دهه به طول انجامید (از68 تا 88)، چنانچه در خصوص امام خمینی(ره) نیز اینچنین شد (از42 تا 65) اما به محض قرار گرفتن خورشید امام در وسط آسمان جماعت، در طول کمتر از شش ماه (از خرداد 88 تا دی ماه 88) عظیم ترین امت تاریخ شکل گرفت.

نهم دی ماه نمایشگاه 20 سال زحمت و مداومت یک فقیه مجاهد است که نه تنها دستاوردهای عظیم امام خمینی(ره) را احیا کرد، بلکه مرزهای آن را بسیار بیش از آنچه تصور می شد به پیش برد.

زین پس با افتخاری تمام او را حضرت آیت الله العظمی « امــــام خامــــنه ای » خواهیم خواند و یکی از باشکوه ترین دوران تاریخ امت اسلامی را تحت امامت او تجربه خواهیم کرد که این فقط آغاز راه است ...


  
  

مقدمه: مطلبی که در ادامه می خوانید با همت جناب حجت الاسلام و المسلمین فراهانی نگاشته شده که برای اولین بار در نشریه ی توقیف شده ی "همت" منتشر شد ما نیز تصمیم گرفتیم با توجه به نزدیکی یوم الله "9دی" این مطلب را در این پایگاه مجازی بازنشر کنیم. البته به علت طولانی بودنش سعی کردیم آن را در 2 پست جداگانه منعکس کنیم. قسمت اول با عنوان «امام مداری» تقدیم شما:

امـــام مـــداری

1. «شیعه» هر قدر که به عصر ظهور نزدیک تر می گردد، بر دقت، وسعت و استحکام «ارتباطات امامتی» همان فضای معنایی و انسانی حدفاصل «امام و امت» است که اصلی ترین عامل هویت بخش جماعت های شیعی و متمایز کننده آنها از سایر اجتماعات انسانی به شمار می آید.

2. مهم ترین تحول و تکامل در ارتباطات امامتی شیعه در زمان حضرت آیت الله العظمی روح الله خمینی(ره) و با هدایت او رخ داد. حضرت روح الله(ره) توانست «ارتباطات امامتی» مرسوم را که از زمان مرحوم «وحید بهبهانی» فقیه بزرگ سده دوازدهم هجری قمری در قالب «مفتی و مستفی» شکل گرفته بود، ارتقا بخشد. چرخه ارتباطی مفتی و مستفی قالبی دیرینه از «ارتباط مذهبی» است که در تعاملات سنتی مردم و مراجع تقلید شکل می گیرد. در این قالب، شروع کنندگان ارتباط عموما مردم هستند، چه اینکه؛ ایشان رجوع کننده و فقها مرجع رجوع محسوب می گردند.

حضرت آیت الله خمینی(ره) به این شکل از ارتباط، وجه دومی افزود که آن «راجع بودن خود مرجع» است. تلقی وی این بود که مرجع نباید لزما منتظر رجوع طالبان فتوا و هدایت باشد، بلکه می بایست استقلالا و از موضع هدایت و راهبری جامعه اسلامی در شرایطی که مصالح اسلام اقتضا دارد، خود به عامل بیداری اسلامی تبدیل شده، به سوی آنان رجوع کند.

در چارچوب رویکرد جدید «مرجعیت مرسوم» کف ارتباطات امامتی شیعه است، واقعیتی که بسیار بیش از این می تواند توسعه و ارتقا یابد و به اوج خود برسد.

3. حضرت روح الله(ره) با اتکا به نگاه کلامی و فقهی متقن و ناب خویش، مسئولیت عملی و میدانی ارتقای مرجعیت را تا سطوح راهبری و امامت نیز به دوش گرفت. از این منشأ بود که بو و رنگ فریادها و رفتارهای سیاسی – مذهبی خمینی(ره) از سال 42 به بعد هرگز در چارچوب مرجعیت معروف و مرسوم نمی گنجید، حضرت روح الله(ره) در شرایطی اعتراض کرد و به خاست که نه تنها هیچ مقلد یا جریانی تمنای قیام و فریاد نرکده بود، بلکه برعکس، بسیاری از اشخاص و ذی نفوذان مذهبی و مردمی وی را دعوت به مماشات و تمکین می کردند. اعتراض عاشورایی حضرت روح الله(ره) در فضایی رخ داد که هیچ صدایی دیگری مشابه آن به گوش نمی رسید. از طرف دیگر نحوه برخورد صاحبان قدرت و حکومت با حرکت حضرت روح الله(ره) نیز هرگز مشابهی در تاریخ مواجهات آنها با مرجعیت نداشته است. تا زمان ایشان هیچ وقت تجربه نشده بود که مرجعی به واسطه اظهارات خود «تبعید»،«محصور» و حتی دستگیر شود.

4. شاخصه های رفتاری و گفتاری امام، همه نشانگر تولد چارچوبی جدیدتر و پردامنه تر از رابطه علما و محیط پیرامون خود شده بود. تطور و تکامل اینچنین تعاملات متمایزی با محیط سیاسی – مذهبی – فرهنگی – اجتماعی پیرامون تا یک دهه و اندی بعد ادامه یافت و نهایتا از اوایل سال 1365 قالب خود را شناخت. اطلاق عنوان «امام» برای آیت الله العظمی خمینی(ره) تکامل روابط ولایی شیعیان را با علمای ربانی در بالاترین سطوح خود نشان می داد. دیگر «مرجع تقلید» به «امام» تبدیل شده بود.

5. به محض تولید و توسعه آگاهی مردمی نسبت به جایگاه متفاوت تر، جامع تر و اصیل تر «امام» نسبت به «مرجع» و کشف مصداق واقعی آن، خودآگاهی همه جانبه ای در خصوص «امت» نیز شکل گرفت. به عبارت دیگر به رغم اینکه سیر تطور تفکر و تجربه اجتماعی شیعیان از «مرجعیت باوری» به «امام مداری» بیش از یک دهه به طول انجامید (1356-1342) امام همین مسیر باب «خودآگاهی امتی» (احساس امت بودن) به مدتی کمتر از یک سال تقلیل یافت. به همین علت بود که از اواخر سال 56 حرکت اعتراضی جسته و گریخته مردم بلافاصله به انقلابی همه جانبه و طوفنده تبدیل شد و رژیم با واقعیتی یکپارچه و غیرقابل مهار مواجه گشت که سرانجام به سرنگونی آن انجامید.



  
  
پیشگفتار
حضرت امام حسن عسکری علیه‏السلام یازدهمین پیشوای شیعه است، رهبری که در تمام عمر کوتاه خویش (28 سال) مدتی را در پادگانی در سامرا، به همراه پدرش امام هادی علیه‏السلام، تحت مراقبت بسیار شدید دستگاه استبدادی خلفای بنی عباس قرار داشت، و بعد از شهادت پدر بزرگوارش، این حالت استمرار یافت و نیز بارها به زندان جباران زمان، گرفتار شد.

دوران امامت آن رهبر بزرگ الهی بیش از شش سال به درازا نکشید. آن بزرگوار،
همانند پدرانش به همه فضائل و خوبی‏ها آراسته و از همه بدی‏ها پیراسته بود.
او آن چنان در قله شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و
پیروانش او را ستوده‏اند بلکه دشمنانِ کینه ورز و سرسخت، به مدح و ستایش او
پرداخته‏اند. برای نشان دادن این حقیقت، به چند نمونه اشاره می‏شود.






نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرا
رسید، آن بزرگوار نامه را به سویی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از
نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن
نامه.






تجلی فضائل






احمدبن عبیدالله بن خاقان- که پدرش از مُهره‏های مهم دستگاه خلافتِ ستم
پیشه بنی عباس و از وزیران آن به شمار می‏رفت و خود نیز از مخالفان و
معاندانِ سرسخت امامان علیهم‏السلام بود و که در برهه‏ای، از طرف حکومت،
مسئولیت گرفتن مالیات را در قم، به عهده داشت ـ می‏گوید:






من در سامرا ندیدم و نشناختم مردی را در میان علویان، همانند حسن ‏بن‏علی.
وی از جهت وقار، عفاف، بزرگواری و بخشندگی، در میان علویان، فرماندهان ارشد
نظامی، وزراء و همه مردم، «نمونه و الگو» بود. و با هر کس سخن می گفتی، او
را می‏ستود و به نیکی یاد می‏کرد.*






روزی ابو محمد بر پدرم عبیدالله بن خاقان وارد شد، من او را نگریستم؛ آثار
بزرگی و عزت و جلالت از سیمای او پیدا بود. پدرم، مقدم او را گرامی داشت و
او را بسیار تکریم کرد. من از این روش پدرم، ناراحت و عصبانی شدم، از او
سبب این بزرگداشت را پرسیدم، و خواستم که آن شخصیت را به من معرفی کند،
پدرم گفت:






«او پیشوای شیعیان و بزرگ خاندان بنی‏هاشم است. او کسی است که شایستگی
پیشوایی امت را دارد، چون خصلت‏های برجسته‏ای دارد؛ همچون؛ فضیلت، پاکی،
وقار و متانت، صیانت نفس، زهد و بی‏رغبتی به دنیا، عبادت، اخلاق نیکو، صلاح
و تقوا.»






آنگاه احمد بن عبیدالله می‏افزاید:






ابومحمد ابن الرضا، در نهایت بزرگی و والائی بود.»(1)






اخلاق و تحول آفرینی






حکومت ستمگر بنی عباس، امام عسکری علیه‏السلام را نزد شخصی به نام: علی بن
نارمش ـ که یکی از عناصر جنایتکار و از دشمنان سرسخت آل‏ ابوطالب بود ـ
زندانی کرد. سران بنی عباس به او گفتند: ابومحمد ابن‏الرضا را تا توان
داری، آزار و اذیت ده و او را به قتل برسان.






از زندان نمودن حضرت، چند روزی نگذشت، تا این که دیدند علی‏بن نارمش با آن
همه دشمنی و عداوت، در برابر امام سر به زیر افکنده و آن چنان جذبه و عظمت و
خُلق و خوی حضرت عسکری در او تأثیر نهاده که به حضرت نگاه نمی‏کند.






وقتی امام عسکری علیه‏السلام از این زندان خلاص شد، علی بن نارمش آن چنان
دچار تحول روحی و معنوی گردید که دیدگاهش درباره حضرت، تغییر یافت و در
گروه شایستگان زمان قرار گرفت.(2)






ابوهاشم می‏گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه‏السلام بودم، آن حضرت فرمود:






«یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی‏شود
مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید.»






بار دیگر امام حسن عسکری علیه‏السلام را نزد صالح بن وصیف زندانی کردند، او
نیز شخصی پلید و بی رحم بود. گروهی از جنایت پیشگان بنی عباس نزد صالح بن
وصیف رفتند و درباره امام به گفت و گو پرداختند. زندانبان به آنان گفت: آخر
من چه کار کنم؟ دو نفر از بدترین افراد را بر او گماشتم، بعد از گذشت چند
روز، با شگفتی دیدم آن دو، به نماز، عبادت و روزه روی آورده‏اند، به آنان
گفتم: چه چیز اتفاق افتاده است؟ گفتند:






«ما چه گوییم درمورد مردی که روزها روزه و شب‏ها تا سحر نماز می‏خواند،
کمتر سخن می‏گوید و به کارهای غیر ضروری نمی‏پردازد! ما هنگامی که به او
می‏نگریستیم، بدنمان به لرزه می‏افتاد و توان استقامت در خود
نمی‏دیدیم.»(3)






سخاوت و بخشندگی






امام حسن عسکری علیه‏السلاممانند اجداد بزرگوارش در بخشندگی و کمک به مردم،
یگانه روزگار بود. شخصی به نام محمد بن‏علی همراه پدرش ـ که از خاندان
علویان بودند؛ ولی از گروه واقفیه به شمار می‏رفتند ـ در زندگی دچار بحران
شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند.






وی می‏گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ امام حسن عسکری ـ چون خصلت
«بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می‏رفتیم، پدرم گفت: ای کاش
آن حضرت برای برآورده ‏شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای
کاش به سه نیاز من توجه و عنایت کند!






نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام
خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه‏ای که نیاز
داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.






آنان با آن که از امام عسکری علیه‏السلام کرامت دیدند؛ ولی دست از مرام خود برنداشتند.(4)






پاسداشتِ نماز






امام عسکری علیه‏السلام به نماز اول وقت بسیار اهتمام می‏داد و نماز را
بزرگ می‏داشت. ابوهاشم جعفری که یکی از یاران خاص و ویژه آن بزرگوار بود،
می‏گوید:






نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرا
رسید، آن بزرگوار نامه را به سویی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از
نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن
نامه.(5)






ترغیب به خدمت رسانی






ابوهاشم می‏گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه‏السلام بودم، آن حضرت فرمود:






«یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی‏شود
مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید.»






تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم؛ زیرا یکی
از برنامه‏های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پابرهنگان و
محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود:






«بله، کسانی که در این جهان به مردم کمک می‏کنند، در جهان دیگر نیز سر بلند
و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد،
خدای تو را رحمت کند.»(6)


  
  
سال 90، سال جهاد اقتصادی

رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت سال نو:


سیاست > رهبری
 - مقام معظم رهبری سال 90 را به نام سال جهاد اقتصادی نامگذاری کردند.

به گزارش خبرآنلاین متن کامل پیام حضرت آیت الله خامنه ای به شرح زیر است:



  
  
پیشگفتار
حضرت امام حسن عسکری علیه‏السلام یازدهمین پیشوای شیعه است، رهبری که در تمام عمر کوتاه خویش (28 سال) مدتی را در پادگانی در سامرا، به همراه پدرش امام هادی علیه‏السلام، تحت مراقبت بسیار شدید دستگاه استبدادی خلفای بنی عباس قرار داشت، و بعد از شهادت پدر بزرگوارش، این حالت استمرار یافت و نیز بارها به زندان جباران زمان، گرفتار شد.

دوران امامت آن رهبر بزرگ الهی بیش از شش سال به درازا نکشید. آن بزرگوار،
همانند پدرانش به همه فضائل و خوبی‏ها آراسته و از همه بدی‏ها پیراسته بود.
او آن چنان در قله شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و
پیروانش او را ستوده‏اند بلکه دشمنانِ کینه ورز و سرسخت، به مدح و ستایش او
پرداخته‏اند. برای نشان دادن این حقیقت، به چند نمونه اشاره می‏شود.






نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرا
رسید، آن بزرگوار نامه را به سویی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از
نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن
نامه.






تجلی فضائل






احمدبن عبیدالله بن خاقان- که پدرش از مُهره‏های مهم دستگاه خلافتِ ستم
پیشه بنی عباس و از وزیران آن به شمار می‏رفت و خود نیز از مخالفان و
معاندانِ سرسخت امامان علیهم‏السلام بود و که در برهه‏ای، از طرف حکومت،
مسئولیت گرفتن مالیات را در قم، به عهده داشت ـ می‏گوید:






من در سامرا ندیدم و نشناختم مردی را در میان علویان، همانند حسن ‏بن‏علی.
وی از جهت وقار، عفاف، بزرگواری و بخشندگی، در میان علویان، فرماندهان ارشد
نظامی، وزراء و همه مردم، «نمونه و الگو» بود. و با هر کس سخن می گفتی، او
را می‏ستود و به نیکی یاد می‏کرد.*






روزی ابو محمد بر پدرم عبیدالله بن خاقان وارد شد، من او را نگریستم؛ آثار
بزرگی و عزت و جلالت از سیمای او پیدا بود. پدرم، مقدم او را گرامی داشت و
او را بسیار تکریم کرد. من از این روش پدرم، ناراحت و عصبانی شدم، از او
سبب این بزرگداشت را پرسیدم، و خواستم که آن شخصیت را به من معرفی کند،
پدرم گفت:






«او پیشوای شیعیان و بزرگ خاندان بنی‏هاشم است. او کسی است که شایستگی
پیشوایی امت را دارد، چون خصلت‏های برجسته‏ای دارد؛ همچون؛ فضیلت، پاکی،
وقار و متانت، صیانت نفس، زهد و بی‏رغبتی به دنیا، عبادت، اخلاق نیکو، صلاح
و تقوا.»






آنگاه احمد بن عبیدالله می‏افزاید:






ابومحمد ابن الرضا، در نهایت بزرگی و والائی بود.»(1)






اخلاق و تحول آفرینی






حکومت ستمگر بنی عباس، امام عسکری علیه‏السلام را نزد شخصی به نام: علی بن
نارمش ـ که یکی از عناصر جنایتکار و از دشمنان سرسخت آل‏ ابوطالب بود ـ
زندانی کرد. سران بنی عباس به او گفتند: ابومحمد ابن‏الرضا را تا توان
داری، آزار و اذیت ده و او را به قتل برسان.






از زندان نمودن حضرت، چند روزی نگذشت، تا این که دیدند علی‏بن نارمش با آن
همه دشمنی و عداوت، در برابر امام سر به زیر افکنده و آن چنان جذبه و عظمت و
خُلق و خوی حضرت عسکری در او تأثیر نهاده که به حضرت نگاه نمی‏کند.






وقتی امام عسکری علیه‏السلام از این زندان خلاص شد، علی بن نارمش آن چنان
دچار تحول روحی و معنوی گردید که دیدگاهش درباره حضرت، تغییر یافت و در
گروه شایستگان زمان قرار گرفت.(2)






ابوهاشم می‏گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه‏السلام بودم، آن حضرت فرمود:






«یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی‏شود
مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید.»






بار دیگر امام حسن عسکری علیه‏السلام را نزد صالح بن وصیف زندانی کردند، او
نیز شخصی پلید و بی رحم بود. گروهی از جنایت پیشگان بنی عباس نزد صالح بن
وصیف رفتند و درباره امام به گفت و گو پرداختند. زندانبان به آنان گفت: آخر
من چه کار کنم؟ دو نفر از بدترین افراد را بر او گماشتم، بعد از گذشت چند
روز، با شگفتی دیدم آن دو، به نماز، عبادت و روزه روی آورده‏اند، به آنان
گفتم: چه چیز اتفاق افتاده است؟ گفتند:






«ما چه گوییم درمورد مردی که روزها روزه و شب‏ها تا سحر نماز می‏خواند،
کمتر سخن می‏گوید و به کارهای غیر ضروری نمی‏پردازد! ما هنگامی که به او
می‏نگریستیم، بدنمان به لرزه می‏افتاد و توان استقامت در خود
نمی‏دیدیم.»(3)






سخاوت و بخشندگی






امام حسن عسکری علیه‏السلاممانند اجداد بزرگوارش در بخشندگی و کمک به مردم،
یگانه روزگار بود. شخصی به نام محمد بن‏علی همراه پدرش ـ که از خاندان
علویان بودند؛ ولی از گروه واقفیه به شمار می‏رفتند ـ در زندگی دچار بحران
شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند.






وی می‏گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ امام حسن عسکری ـ چون خصلت
«بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می‏رفتیم، پدرم گفت: ای کاش
آن حضرت برای برآورده ‏شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای
کاش به سه نیاز من توجه و عنایت کند!






نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام
خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه‏ای که نیاز
داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.






آنان با آن که از امام عسکری علیه‏السلام کرامت دیدند؛ ولی دست از مرام خود برنداشتند.(4)






پاسداشتِ نماز






امام عسکری علیه‏السلام به نماز اول وقت بسیار اهتمام می‏داد و نماز را
بزرگ می‏داشت. ابوهاشم جعفری که یکی از یاران خاص و ویژه آن بزرگوار بود،
می‏گوید:






نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرا
رسید، آن بزرگوار نامه را به سویی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از
نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن
نامه.(5)






ترغیب به خدمت رسانی






ابوهاشم می‏گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه‏السلام بودم، آن حضرت فرمود:






«یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی‏شود
مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید.»






تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم؛ زیرا یکی
از برنامه‏های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پابرهنگان و
محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود:






«بله، کسانی که در این جهان به مردم کمک می‏کنند، در جهان دیگر نیز سر بلند
و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد،
خدای تو را رحمت کند.»(6)


  
  
پیشگفتار
حضرت امام حسن عسکری علیه‏السلام یازدهمین پیشوای شیعه است، رهبری که در تمام عمر کوتاه خویش (28 سال) مدتی را در پادگانی در سامرا، به همراه پدرش امام هادی علیه‏السلام، تحت مراقبت بسیار شدید دستگاه استبدادی خلفای بنی عباس قرار داشت، و بعد از شهادت پدر بزرگوارش، این حالت استمرار یافت و نیز بارها به زندان جباران زمان، گرفتار شد.

دوران امامت آن رهبر بزرگ الهی بیش از شش سال به درازا نکشید. آن بزرگوار،
همانند پدرانش به همه فضائل و خوبی‏ها آراسته و از همه بدی‏ها پیراسته بود.
او آن چنان در قله شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و
پیروانش او را ستوده‏اند بلکه دشمنانِ کینه ورز و سرسخت، به مدح و ستایش او
پرداخته‏اند. برای نشان دادن این حقیقت، به چند نمونه اشاره می‏شود.






نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرا
رسید، آن بزرگوار نامه را به سویی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از
نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن
نامه.






تجلی فضائل






احمدبن عبیدالله بن خاقان- که پدرش از مُهره‏های مهم دستگاه خلافتِ ستم
پیشه بنی عباس و از وزیران آن به شمار می‏رفت و خود نیز از مخالفان و
معاندانِ سرسخت امامان علیهم‏السلام بود و که در برهه‏ای، از طرف حکومت،
مسئولیت گرفتن مالیات را در قم، به عهده داشت ـ می‏گوید:






من در سامرا ندیدم و نشناختم مردی را در میان علویان، همانند حسن ‏بن‏علی.
وی از جهت وقار، عفاف، بزرگواری و بخشندگی، در میان علویان، فرماندهان ارشد
نظامی، وزراء و همه مردم، «نمونه و الگو» بود. و با هر کس سخن می گفتی، او
را می‏ستود و به نیکی یاد می‏کرد.*






روزی ابو محمد بر پدرم عبیدالله بن خاقان وارد شد، من او را نگریستم؛ آثار
بزرگی و عزت و جلالت از سیمای او پیدا بود. پدرم، مقدم او را گرامی داشت و
او را بسیار تکریم کرد. من از این روش پدرم، ناراحت و عصبانی شدم، از او
سبب این بزرگداشت را پرسیدم، و خواستم که آن شخصیت را به من معرفی کند،
پدرم گفت:






«او پیشوای شیعیان و بزرگ خاندان بنی‏هاشم است. او کسی است که شایستگی
پیشوایی امت را دارد، چون خصلت‏های برجسته‏ای دارد؛ همچون؛ فضیلت، پاکی،
وقار و متانت، صیانت نفس، زهد و بی‏رغبتی به دنیا، عبادت، اخلاق نیکو، صلاح
و تقوا.»






آنگاه احمد بن عبیدالله می‏افزاید:






ابومحمد ابن الرضا، در نهایت بزرگی و والائی بود.»(1)






اخلاق و تحول آفرینی






حکومت ستمگر بنی عباس، امام عسکری علیه‏السلام را نزد شخصی به نام: علی بن
نارمش ـ که یکی از عناصر جنایتکار و از دشمنان سرسخت آل‏ ابوطالب بود ـ
زندانی کرد. سران بنی عباس به او گفتند: ابومحمد ابن‏الرضا را تا توان
داری، آزار و اذیت ده و او را به قتل برسان.






از زندان نمودن حضرت، چند روزی نگذشت، تا این که دیدند علی‏بن نارمش با آن
همه دشمنی و عداوت، در برابر امام سر به زیر افکنده و آن چنان جذبه و عظمت و
خُلق و خوی حضرت عسکری در او تأثیر نهاده که به حضرت نگاه نمی‏کند.






وقتی امام عسکری علیه‏السلام از این زندان خلاص شد، علی بن نارمش آن چنان
دچار تحول روحی و معنوی گردید که دیدگاهش درباره حضرت، تغییر یافت و در
گروه شایستگان زمان قرار گرفت.(2)






ابوهاشم می‏گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه‏السلام بودم، آن حضرت فرمود:






«یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی‏شود
مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید.»






بار دیگر امام حسن عسکری علیه‏السلام را نزد صالح بن وصیف زندانی کردند، او
نیز شخصی پلید و بی رحم بود. گروهی از جنایت پیشگان بنی عباس نزد صالح بن
وصیف رفتند و درباره امام به گفت و گو پرداختند. زندانبان به آنان گفت: آخر
من چه کار کنم؟ دو نفر از بدترین افراد را بر او گماشتم، بعد از گذشت چند
روز، با شگفتی دیدم آن دو، به نماز، عبادت و روزه روی آورده‏اند، به آنان
گفتم: چه چیز اتفاق افتاده است؟ گفتند:






«ما چه گوییم درمورد مردی که روزها روزه و شب‏ها تا سحر نماز می‏خواند،
کمتر سخن می‏گوید و به کارهای غیر ضروری نمی‏پردازد! ما هنگامی که به او
می‏نگریستیم، بدنمان به لرزه می‏افتاد و توان استقامت در خود
نمی‏دیدیم.»(3)






سخاوت و بخشندگی






امام حسن عسکری علیه‏السلاممانند اجداد بزرگوارش در بخشندگی و کمک به مردم،
یگانه روزگار بود. شخصی به نام محمد بن‏علی همراه پدرش ـ که از خاندان
علویان بودند؛ ولی از گروه واقفیه به شمار می‏رفتند ـ در زندگی دچار بحران
شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند.






وی می‏گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ امام حسن عسکری ـ چون خصلت
«بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می‏رفتیم، پدرم گفت: ای کاش
آن حضرت برای برآورده ‏شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای
کاش به سه نیاز من توجه و عنایت کند!






نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام
خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه‏ای که نیاز
داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.






آنان با آن که از امام عسکری علیه‏السلام کرامت دیدند؛ ولی دست از مرام خود برنداشتند.(4)






پاسداشتِ نماز






امام عسکری علیه‏السلام به نماز اول وقت بسیار اهتمام می‏داد و نماز را
بزرگ می‏داشت. ابوهاشم جعفری که یکی از یاران خاص و ویژه آن بزرگوار بود،
می‏گوید:






نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرا
رسید، آن بزرگوار نامه را به سویی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از
نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن
نامه.(5)






ترغیب به خدمت رسانی






ابوهاشم می‏گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه‏السلام بودم، آن حضرت فرمود:






«یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی‏شود
مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید.»






تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم؛ زیرا یکی
از برنامه‏های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پابرهنگان و
محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود:






«بله، کسانی که در این جهان به مردم کمک می‏کنند، در جهان دیگر نیز سر بلند
و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد،
خدای تو را رحمت کند.»(6)


  
  
پیشگفتار
حضرت امام حسن عسکری علیه‏السلام یازدهمین پیشوای شیعه است، رهبری که در تمام عمر کوتاه خویش (28 سال) مدتی را در پادگانی در سامرا، به همراه پدرش امام هادی علیه‏السلام، تحت مراقبت بسیار شدید دستگاه استبدادی خلفای بنی عباس قرار داشت، و بعد از شهادت پدر بزرگوارش، این حالت استمرار یافت و نیز بارها به زندان جباران زمان، گرفتار شد.

دوران امامت آن رهبر بزرگ الهی بیش از شش سال به درازا نکشید. آن بزرگوار،
همانند پدرانش به همه فضائل و خوبی‏ها آراسته و از همه بدی‏ها پیراسته بود.
او آن چنان در قله شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و
پیروانش او را ستوده‏اند بلکه دشمنانِ کینه ورز و سرسخت، به مدح و ستایش او
پرداخته‏اند. برای نشان دادن این حقیقت، به چند نمونه اشاره می‏شود.






نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرا
رسید، آن بزرگوار نامه را به سویی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از
نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن
نامه.






تجلی فضائل






احمدبن عبیدالله بن خاقان- که پدرش از مُهره‏های مهم دستگاه خلافتِ ستم
پیشه بنی عباس و از وزیران آن به شمار می‏رفت و خود نیز از مخالفان و
معاندانِ سرسخت امامان علیهم‏السلام بود و که در برهه‏ای، از طرف حکومت،
مسئولیت گرفتن مالیات را در قم، به عهده داشت ـ می‏گوید:






من در سامرا ندیدم و نشناختم مردی را در میان علویان، همانند حسن ‏بن‏علی.
وی از جهت وقار، عفاف، بزرگواری و بخشندگی، در میان علویان، فرماندهان ارشد
نظامی، وزراء و همه مردم، «نمونه و الگو» بود. و با هر کس سخن می گفتی، او
را می‏ستود و به نیکی یاد می‏کرد.*






روزی ابو محمد بر پدرم عبیدالله بن خاقان وارد شد، من او را نگریستم؛ آثار
بزرگی و عزت و جلالت از سیمای او پیدا بود. پدرم، مقدم او را گرامی داشت و
او را بسیار تکریم کرد. من از این روش پدرم، ناراحت و عصبانی شدم، از او
سبب این بزرگداشت را پرسیدم، و خواستم که آن شخصیت را به من معرفی کند،
پدرم گفت:






«او پیشوای شیعیان و بزرگ خاندان بنی‏هاشم است. او کسی است که شایستگی
پیشوایی امت را دارد، چون خصلت‏های برجسته‏ای دارد؛ همچون؛ فضیلت، پاکی،
وقار و متانت، صیانت نفس، زهد و بی‏رغبتی به دنیا، عبادت، اخلاق نیکو، صلاح
و تقوا.»






آنگاه احمد بن عبیدالله می‏افزاید:






ابومحمد ابن الرضا، در نهایت بزرگی و والائی بود.»(1)






اخلاق و تحول آفرینی






حکومت ستمگر بنی عباس، امام عسکری علیه‏السلام را نزد شخصی به نام: علی بن
نارمش ـ که یکی از عناصر جنایتکار و از دشمنان سرسخت آل‏ ابوطالب بود ـ
زندانی کرد. سران بنی عباس به او گفتند: ابومحمد ابن‏الرضا را تا توان
داری، آزار و اذیت ده و او را به قتل برسان.






از زندان نمودن حضرت، چند روزی نگذشت، تا این که دیدند علی‏بن نارمش با آن
همه دشمنی و عداوت، در برابر امام سر به زیر افکنده و آن چنان جذبه و عظمت و
خُلق و خوی حضرت عسکری در او تأثیر نهاده که به حضرت نگاه نمی‏کند.






وقتی امام عسکری علیه‏السلام از این زندان خلاص شد، علی بن نارمش آن چنان
دچار تحول روحی و معنوی گردید که دیدگاهش درباره حضرت، تغییر یافت و در
گروه شایستگان زمان قرار گرفت.(2)






ابوهاشم می‏گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه‏السلام بودم، آن حضرت فرمود:






«یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی‏شود
مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید.»






بار دیگر امام حسن عسکری علیه‏السلام را نزد صالح بن وصیف زندانی کردند، او
نیز شخصی پلید و بی رحم بود. گروهی از جنایت پیشگان بنی عباس نزد صالح بن
وصیف رفتند و درباره امام به گفت و گو پرداختند. زندانبان به آنان گفت: آخر
من چه کار کنم؟ دو نفر از بدترین افراد را بر او گماشتم، بعد از گذشت چند
روز، با شگفتی دیدم آن دو، به نماز، عبادت و روزه روی آورده‏اند، به آنان
گفتم: چه چیز اتفاق افتاده است؟ گفتند:






«ما چه گوییم درمورد مردی که روزها روزه و شب‏ها تا سحر نماز می‏خواند،
کمتر سخن می‏گوید و به کارهای غیر ضروری نمی‏پردازد! ما هنگامی که به او
می‏نگریستیم، بدنمان به لرزه می‏افتاد و توان استقامت در خود
نمی‏دیدیم.»(3)






سخاوت و بخشندگی






امام حسن عسکری علیه‏السلاممانند اجداد بزرگوارش در بخشندگی و کمک به مردم،
یگانه روزگار بود. شخصی به نام محمد بن‏علی همراه پدرش ـ که از خاندان
علویان بودند؛ ولی از گروه واقفیه به شمار می‏رفتند ـ در زندگی دچار بحران
شدند و در مضیقه مالی سختی قرار گرفتند.






وی می‏گوید: پدرم گفت: برویم نزد این مرد ـ امام حسن عسکری ـ چون خصلت
«بخشندگی» او را زیاد شنیده بودیم. در راه که می‏رفتیم، پدرم گفت: ای کاش
آن حضرت برای برآورده ‏شدن سه نیاز من، کمکم کند! من هم با خود گفتم: ای
کاش به سه نیاز من توجه و عنایت کند!






نزد آن حضرت رفتیم، از حال ما پرسید، پاسخ دادیم. هنگامی که با امام
خداحافظی کرده و از خانه خارج شدیم، خادم حضرت آمد و به اندازه‏ای که نیاز
داشتیم و آرزو کرده بودیم، کیسه هایی از اشرفی به ما داد.






آنان با آن که از امام عسکری علیه‏السلام کرامت دیدند؛ ولی دست از مرام خود برنداشتند.(4)






پاسداشتِ نماز






امام عسکری علیه‏السلام به نماز اول وقت بسیار اهتمام می‏داد و نماز را
بزرگ می‏داشت. ابوهاشم جعفری که یکی از یاران خاص و ویژه آن بزرگوار بود،
می‏گوید:






نزد آن امام معصوم بودم. حضرت در حال نوشتن نامه بود که وقت اداء نماز فرا
رسید، آن بزرگوار نامه را به سویی نهاد و برای خواندن نماز حرکت کرد. از
نماز که فارغ شد، دوباره تشریف آورد و قلم را برداشت و شروع کرد به نوشتن
نامه.(5)






ترغیب به خدمت رسانی






ابوهاشم می‏گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه‏السلام بودم، آن حضرت فرمود:






«یکی از درهای بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در کسی داخل بهشت نمی‏شود
مگر این که در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید.»






تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم؛ زیرا یکی
از برنامه‏های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پابرهنگان و
محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود:






«بله، کسانی که در این جهان به مردم کمک می‏کنند، در جهان دیگر نیز سر بلند
و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد،
خدای تو را رحمت کند.»(6)


  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com:)
+ سلام خوب هستید میتوانید با راه زیر وبلاگ خود را در وبلاگ ما ثبت کنید. 1-نویسنده وبلاگ ما شوید و 15 مطلب ارسال کنید. اگه فکر میکنید نمی صرفه یه نگاه به آمار وبلاگ کنید خودتون متوجه میشید. باتشکر پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان http://www.mehrdad-sedighian.blogfa.com
+ سلام بهترین سایت پاپ آپ
+ سلام
+ http://sarvghamatan.blog.ir/


+ وب سایت شهرسان دشتی
+ پاتوق هواداران مهرداد صدیقیان


+ بازی تراوین http://www.travien.ir آپلود سنتر http://www.niliup.ir فتوشاپ آنلاین http://photoshoponline.ir نیلی ترین رخسار http://www.nilitarin.ir/pa