من همان زائری که می دانی بیقرار از تب پریشانی عابر کوچه های دلتنگی خسته از روزهای حیرانی مردی از خانواده سلمان عاشقی از تبار ایرانی تشنة یک نگاه دلجویت تشنة آن شراب روحانی در نگاهم عریضه ای دارم که تو آن را نگفته می خوانی ذره ای هستم آفتابم کن خاک راه [...]