با خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه اِنّی رایتُ دهرا من هجرکِ القیامه
دارم من از فراقت در دیده صد علامت لَیسَت دُموعُ عینی هذا لَنا العَلامَه
ناله ها را بشنوید و ضجه ها و اشکها را ببینید که چطور خروشان بر گونه تاریخ جاری است.
وای که عجب غمی دل بشر را میجوشاند! ناله های مادر را میگویم. مادر عشق ، مادر تشیّع ، مادر نبوت ، مادر خلقت ،همسر ولایت و بهانه خلقت. اگر نگاهی 1411 سال به آن سوی تاریخ بیفکنید ، می بینید که چگونه فاطمه بر فراز آن صخره های آذرین نشسته است. می بینید که چگونه او را به سایه ی نخلهای بیرون از مدینه رانده اند. این صخره های کبود بیت الاحزان عجب سیلی دردآوری از تاریخ خورده است و هنوز هم ضربه می خورد. خورشید در ایام فاطمیه با چشمانی پرخون سر از دریای اشک برمی آورد ، فریاد مظلومیت های مادرمان را از چهار رکن گیتی بغض میکند و در گلوی فرزندان او میریزد.
گمان مبرید که بیت الاحزان جایی در مدینه بود و بعد از چندی در ذهن کند تاریخ مدفون شد. نه ، بیت الحزان میلیونها فریاد است که به گستره تاریخ پیش میرود. بیت الاحزان بازتاب آینه ولایت است که در مدینه فقط آن را به چندین آینه دیگر...
بیت الاحزان فاطمه زهرا(س) تجسم عینی اولین اعتراض در حیات سیاسی شیعه است. قطره خونی است که از آن، اقیانوسها جوشیده و سیلها خروشیده است. بیت الاحزان روح تازیانه خورده ای است که مهر کبودی بر مِهر او نشانده و محسن او را به دایه گان آسمانی سپردند.
آری ، بیت الاحزان را نباید تنها در مدینه جست چراکه اکنون تورم این بازوی تازیانه خورده، تمام دنیای زرد وسرخ وسفید را به خود متوجه کرده است.
اگر روزی علی(ع)، از ترس اینکه مردم از دین خود برگردند، در کوچه های بنی هاشمی سکوت کرد، اما در برابر حق تربت قبر زهرا، عبای زردرنگ جنگی ش را به دوش انداخت...
و حال ما مانده ایم و این راه ناتمام... اگر آقای ما گفت: علیکم بالسکوت ، حدّی دارد و اگر کسی پای خود را از گلیمش درازترکند، والله قسم زمین را از خونش سیراب میکنیم، حال چه در کسوت بیگانه گان باشد و چه در لباس خودی....