الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع ظلم
تا دوباره مردمی که عمری در خواب بودند را بیدار کند تا ببینند که وعده خدا جلوه ای از حقیقت گرفته است و زمین وارث مصتضعفان است:
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ،
تا ببینند که این قدرتهای پوشالی و هیولاهای خون خواری که از جهل ما درست شده اند به ترفت العینی یکی پس از دیگری بر زمین می افتند و به تاریخ بشری می پیوندند
تا ببینند پیروزی حق بر باطل تا ببنند پیروزی خون بر شمشیر تا ببینند پیروزی ایمان بر کفر ...
چقدر تماشای این مردم انسان را به وجد می آورد و انسان را از خود بی خود می کند و به رقص می اورد تا کلمات را بر صفحه عشق نقاشی کند:
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
و اینجاست که واژه ها یاری به تصویر کشیدن عشق را ندارد و در می ماند که چگونست که خود را فدای دیگری می کنند معنای فداکاری و ایثار را و شهادت را به رخ فرشتگان می کشند
تا تصدیق کننده این باشند که انسان اشرف مخلوقات است.