سیره امام محمد باقر (علیهالسلام)
امام باقر(ع)
دیباچه
شکافنده علوم و دانشها, پنجمین اختر فروزان آسمان امامت، هفتمین گوهر عرش عصمت، و تبیین کننده علوم اسلام, امام محمد باقر (علیهالسلام) امامى هستند که همانند دیگر اجداد طاهرینش تمامى لحظات عمر با برکتشان در راه ارشاد و هدایت انسانها سپرى شد. امامى که از زمینهسازیهاى پدر بزرگوارشان امام سجاد (علیهالسلام) در راستاى معرفى مکتب تشیع، و مبارزه با طاغوتها و انحرافات، بهرهبردارى بسیار کردند و با تربیت شاگردان برجسته و تبیین فقه ناب اهل بیت (علیهمالسلام) بزرگترین قدم را براى شناسایى تشیع و مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) برداشتند.
ایشان تجسمى از ارزشهاى والاى انسانى و کمالات اخلاقى بودند که لحظه لحظهى زندگى هدفمندشان درسهاى بزرگ انسانى را الهام مى بخشد.
در این نوشتار کوتاه ـ که بنا را بر مختصر نویسى گذاردهایم ـ گوشهاى از حیات پر ثمر آن حضرت (علیهالسلام) و مناقب ایشان را به تحریر درآوردیم. هر چند این مهم از عهده ما خارج است ولى به اندازهى توان و با توجه به کوتاهى مقال به بیان مختصرى از مناقب انبوه امام (علیهالسلام) میپردازیم.
کودک دشت نینوا
امام پنجم محمد بن على بن الحسین (علیهمالسلام) در روز اوّل ماه رجب ـ به نقلى در سوم ماه صفرـ سال 57 هجرى قمرى در مدینه به دنیا آمد و جهان را با جمال دلبربایش جلوهاى دیگر بخشید.
کنیهى حضرت، ابو جعفر و القاب مشهور حضرت،شاکر، هادی، امین، شبیه (زیرا شبیه پیامبر بودند) و مشهورترین آن باقرالعلوم (علیهالسلام) میباشد.
مادر بزرگوارشان ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (علیهالسلام) است. لذا امام باقر (علیهالسلام) از مادر هم علوى هستند؛ یعنى از پدر حسینى و از مادر حسنی. از این رو ایشان اولین هاشمى هستند که از پدر و مادر علوى و فاطمى میباشند. [1]
در جلالت و مقام مادرشان همین بس که امام صادق (علیهالسلام) در مورد ایشان فرمودند: « در خاندان امام حسن (علیهالسلام) زنى چون او نبود »[2].
امام باقر (علیهالسلام) در مورد مادر خویش میفرمایند: « مادرم کنار دیوارى نشسته بود که ناگاه دیوار شکاف خورد و صداى آن به گوش رسید. مادرم به دیوار اشاره کرد و فرمود:«لا و حق المصطفى با اذن الله لک فى السقوط؛ نه به حق مصطفی، خدا به تو اجازه فرود آمدن ندهد» و دیوار معلق ماند و فرو نریخت تا مادرم از آنجا گذشت، سپس پدرم امام زین العابدین (علیهالسلام) از طرف او صد دینار صدقه دادند. [3]
همچنین این بانوى مجلله در واقعهى عاشورا به همراه زینب کبرى (علیهاالسلام) و دیگر زنان اهل بیت(علیهمالسلام) حضور داشتند و طعم اسارت و مصیبتهاى عظیم حادثه عاشورا چشیده و تمام وقایع از کربلا تا شام را شاهد بودند و در وظیفه رساندن پیام عاشورا و قیام حسینى به گوش جهانیان نقش بسزایى داشتند.
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) نیز در هنگام حادثه عاشورا طفلى سه یا چهار ساله بودند و در کربلا حضور داشتند. درد و رنج عطش کودکان کربلا را چشیدند و از نزدیک تمامی, مصائب و فجایعى را که از طرف بنى امیه به خاندان ایشان وارد شد با چشمان کوچک اما الهى خویش دیدند. چنانچه از خود حضرت نقل شده است که فرمودند:
هنگامى که جدّم حسین (علیهالسلام) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت و آن چه در آن روز بر ما گذشت همه را به خاطر دارم. [4]
شکافنده علم
مشهورترین لقب امام محمد باقر (علیهاسلام) باقر العلوم میباشد، لقبى که رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) ایشان را به آن ملقب فرموده بودند. نبى اکرم (صلى الله علیه و آله) به جابر ابن عبد الله انصارى از صحابه گرانقدر خود فرمودند: « جابر تو زنده خواهى ماند و فرزندم محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب (علیهمالسلام) را که نامش در تورات باقر است میبینی، آنگاه که او را دیدى سلام مرا به او برسان» [5].
از جابر بن عبد الله جعفى که یکى از شاگردان امام بود سؤال شد که، چرا محمد بن على (علیهماالسلام) را باقر نامیدند؟ گفت: لانه بقر العلم بقراً اى شقه شقاً واظهره اظهاراً؛یعنی، او زمین علم را شکافت و حقایق پنهان آن را آشکار ساخت. [6]
همچنین پیامر اسلام ?صلى الله علیه و آله) فرمودند:
«ویخرج من صلبه سمیى واشبه الناس بى یبقر العلم بقراً وینطق بالحق ...
از صلب امام زین العابدین (علیهالسلام) فرزندى خواهد آمد که نامش نام من است و در خلقت و شمایل شبیه من باشد. او علم را میشکافد چنانکه کشاورزى زمین را بشکافد.» [7]
وصف دلبران در حدیث دیگران
ابن حجر از علماى اهل تسنّن درباره امام (علیهالسلام) میگوید:
او را باقر از این جهت گفتند که همچنان که زمین را میشکافند تا گنج و معادن و منابع و جواهر ارزشمند آن را کشف و استخراج کنند، او نیز زمین علم را شکافت و دقایق و حقایق احکام را آشکار ساخت، لذا او را باقر علم و جامع و ناشر علم و بلند گردانندهى آن گفتند و این نکتهاى است واضح که جز بر کور دلان مخفى نماند.[8]
محمد بن طلحه شافعى دربارهى امام (علیهالسلام) میگوید:
محمد بن علی، ابو جعفر، باقر العلوم، شکافنده دانش و جامع و ناشر علم بود. قلبش پاکیزه ،علمش بالنده، نفسش طاهر و اخلاقش شریف بود. عمرش را در اطاعت خداوند سپرى کرد و به عالى ترین درجات تقوى راه یافت. [9]
ذهبى میگوید: محمد بن على از کسانى بود که بین علم و عمل، آقایى و شرف و نیز بین وثاقت و وزانت جمع کرد و صلاحیت براى خلافت داشت [10].
پاکسازی اسلام از غبار تحریفات و احیاى فقه
پس از آنکه امام محمد باقر (علیهالسلام) امر امامت را عهده دار شدند, زمانى بود که نارضایتى مردم باعث قیامهایى در گوشه و کنار کشور پهناور اسلامى شده بود و این موقعیت براى احیاى سنت فراموش شده نبوى فرصت مناسبى بود. حضرت از این مجال بیشترین و بهترین استفاده را بردند و پاکسازى اسلام از غبار تحریفات بنى امیه و همچنین خرافات یهود و اسرائیلیات را در صدر فعالیتهاى خویش قرار دادند.
سالهاى (94-114) زمان پیدایش مشربهاى فقهى و اوج گیرى نقل حدیث دربارهى تفسیر میباشد. از علماى اهل سنّت کسانى مانند ابن شهاب زهری، مکحول،قتاده، هشام بن عروه و ... در زمینهى نقل حدیث و ارائهى فتوا فعالیت میکردند.
وابستگى عالمانى مانند زهری، ابراهیم نخعی، ابوالزناد، رجاء بن حیاة که همگى کم و بیش به دستگاه حاکمیت اموى وابستگى داشتند، ضرورت احیاى سنت واقعى پیامبر (صلى الله علیه و آله) را به دور از شائبههاى تحریف عمدهى خلفا و علماى وابسته به آنان مطرح میکرد.
با نگاهى به فراوانى روایات نقل شده در این دوران و شهرت علم فقه در میان محدثان این زمان، میتوان گفت که علم فقه نزد اهل سنّت از این دوره به بعد وارد مرحله تدوین خود شده است.
اولین بار در سال 100 هجرى عمر بن عبدالعزیز فرمان تدوین احادیث را خطاب به ابوبکر بن حزم صادر کرد.[11] این خود بهترین شاهد است بر شروع تکاپوى فرهنگى اهل سنت در آغاز قرن دوم، مقارن با دوران امامت امام باقر (علیهالسلام). از این رو امام احساس میکرد که میبایست با ابراز و اشاعهى نظرات فقهى اهل بیت در برابر انحرافاتى که به دلایل مختلفى در احادیث اهل سنت رسوخ کرده بود، موضعگیرى نماید. نقطه نظرات فقه شیعه گرچه تا آن زمان به طور محدود و در حد اذان و تقیه، نماز میت و ... روشن شده بود، اما با ظهور امام باقر (علیهالسلام) قدم مهمى در این راستا برداشته شد و یک جنبش فرهنگى تحسین برانگیزى در میان شیعه به وجود آمد. در این عصر بود که شیعه تدوین فرهنگ خود ـ شامل فقه و تفسیر اخلاق ـ را آغاز کرد.
پیش از این در جامعهى اسلامی، فقه و احادیث فقهى در حد گسترده و به طور کامل مورد بى اعتنایى قرار گرفته بود. درگیریهاى سیاسى و اندیشههاى مادیگرایانهى شدیدى که دامنگیر دستگاه حکومت شده بود، باعث غفلت از اصل دین و به خصوص فقه در میان مردم گشته بود.
جلوگیرى از تدوین حدیث که به دستور خلیفهى اول و دوم انجام گرفت، از عوامل عمدهى انزواى فقه بود، فقهى که حداقل 80 درصد آن متکى به احادیث روایت شده از پیامبر (صلى الله علیه و آله) بود.
ذهبى از ابوبکر نقل میکند که گفت: « فلا تحدّثوا عن رسول الله (صلى الله علیه و آله) شیئاً، فمن سألکم فقولوا: بیننا و بینکم کتاب الله فاستحلوا حلاله و حرّموا حرامه؛ از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) چیزى نقل نکیند و در جواب کسانى که از شما دربارهى حکم مسألهاى پرس و جو میکنند بگویید: کتاب خدا (قرآن) میان ما و شما است، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید.»[12]
در این زمینه از عمر نیز چنین نقل شده: « أقلّوا الرّوایة عن رسول الله و أنا شریککم؛ از رسول (صلى الله علیه و آله) کمتر حدیث نقل کنید که در این کار من هم شما را همراهى میکنم. »[13]
و از معاویه نقل میکنند که گفت: علیکم من الحدیث بما کان فى عهد عمر،فانّه کان قد أخاف الناس فى الحدیث عن رسول الله (صلى الله علیه و آله).
به روایاتى که در عهد عمر از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) روایت شده است اکتفا کنید؛ زیرا عمر مردم را در مورد نقل حدیث از پیامبر بر حذر میداشت. »[14]
اوج بیخبرى ...
بى خبرى مردم زمانى به اوج خود رسید که فتوحات اسلام آغاز گردید. زمامداران و مردم به طورى مشغول کشور گشایى و امور نظامى و مسائل مالى و ... شدند که فعالیت علمى و تربیت دینى به هیچوجه جلب توجه نمیکرد.
وقتى ابن عباس در آخر ماه رمضان در بصره که یکى از مراکز اصلى فتوحات بود بر بالاى منبر گفت: اخرجوا صدقة صومکم، مردم معناى حرف او را نمیفهمیدند، لذا ابن عباس گفت: کسانى که از مدینه در آنجا حاضرند برخیزند و براى آنها مفهوم صدقهى صوم را توضیح دهند؛ فانهم لا یعلهمن من زکاة الفطرة الواجبیة شیئاً؛ (آنان دربارهى زکات فطرهى واجب چیزى نمیدانند).[15] پس از آن، در دوران بنیامیه این ناآگاهى دینى بر شدت خود افزود، چنانکه دکتر على حسن مینویسد:
« در دوران بنیامیه که به امور دینى توجه چندانى نمیشد، مردم نسبت به فقه و مسائل دینى آگاهى نداشتند و چیزى از آن نمیفهمیدند و تنها اهل مدینه بودند که از اینگونه مسائل آگاهى داشتند. »[16]
در منابع دیگر نیز آمده که در طول نیمهى دوم قرن اول هجری، مردم حتى کیفیت اقامهى نماز و گزاردن حج را نیز نمیدانستند. »[17]
انس بن مالک، با نگاهى به روزگار خویش میگفت: «از آنچه که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه و آله) معمول بود، چیزى نمیبینم! گفتند نماز! گفت: چه تحریفهایى که در این نماز انجام ندادید! »[18]
همهى اینها دلیلى است بر فراموش شدن فقه در میان عامه که به درستى یکى از مهمترین دلائل پرداختن امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) به فقه، احیاى آن در میان مردم و جلوگیرى از تحریفى است که به یقین در تدوین و بازنویسى فقه روى میداد.
تلاشهاى خستگى ناپذیر امام باقر (علیهالسلام) و پس از وى تلاشهاى امام صادق (علیهالسلام) سبب شد تا فقه شیعه با اتکاى به احادیث رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و اشراقات و الهامات غیبى بر قلوب ائمه اطهار (علیهم السلام)، زودتر از اهل سنت ... به مرحله تدوین برسد تا جایى که مصطفى عبدالرزاق مینویسد:
«پذیرفتن این که تدوین فقه شیعه زودتر از فرق دیگر اسلامى شروع شده عاقلانه است؛ زیرا اعتقاد به عصمت یا معانى شبیه آن در مورد ائمهشان چنین اقتضا میکرده که قضاوتها و فتاواى آنها به وسیلهى پیروانشان تدوین گردد.»[19]
مفسر مکتب اهل بیت
از نظر مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) دسترسى به علوم اصیل اسلامى تنها از طریق اهل بیت، که باب علم رسول خدا هستند، ممکن است و به همین جهت در کلمات امام باقر (علیهالسلام) نمونههاى فراوانى وجود دارد که ایشان مردم را دعوت به بهرهگیرى علمى از اهل بیت کرده و حدیث درست را تنها نزد آنان میداند. در روایتى آمده است که امام به سلمة بن کهیل و حکم بن عیینه میفرمود:
«شرّقاً او غرّباً فلا تدان علماً صحیحاً الا شیئاً خرج من عندنا؛ به شرق و به غرب عالم بروید جز علم ما علم صحیحى نمییابید. »[20]
این سخنان به صراحت مردم را دعوت میکند تا براى دریافت معارف دینى اصیل، عترت را معیار قرار دهند. پذیرش چنین دعوتى به معناى پذیرفتن تشیع بود.
در گفتارى از امام باقر (علیهالسلام) آمده است: «آل محمد ابواب الله و الدعاة الى الجنة و القادة الیها؛ فرزندان رسول خدا علوم الهى و راه رسیدن به رضا او و دعوت کنندگان به بهشت و سوق دهندگان مردم به آنجا هستند. »[21]
در نقل دیگرى از امام باقر (علیهالسلام) آمده: «أیها الناس! أین تذهبون و أین یراد بکم؟ بنا هدى الله اوّلکم و بنا ختم أخرکم؛ مردم کجا میروید، به کجا برده میشوید؟ شما در آغاز به وسیلهى ما اهل بیت هدایت شدید و سرانجام کار شما نیز با ما پایان میپذیرد. »[22]
HTML clipboardبرای دیدن به (قسمت2)بروید