دعـــــــــــــــــــــا
دعا فقط صحنه خواندن نیست ،که عرصه شناختن او هم هست.مونولوگ نیست،دیالوگ هم هست. سخن گفتنی دوسویه است و در این مکالمه و مخاطبه است که هم انس حاصل می شود هم شناخت. هم پالایش روح می شود ،هم تقویت ایمان هم دل خرسند می گردد ،هم خرد.
و چنین است که آدمی به تمامیت خویش در محضر تمامیت طلب ربوبی حاضر می شود و نه دستار،که سر را هم می بازد، و نه به اضطرار عاقلانه، که به اختیار عاشقانه می شکند.
معشوق، همه وجود عاشق را از دل و جان می خرد و استیفا می کند و این سودای خوش عاقبت در صحنه پر صفای دعا صورت می گیرد که سیرابی سیرت و سریرت در اوست.
در دعا هم از نیاز عاشق سخن می رود، هم از ناز معشوق.هم از احتیاج این ،هم از اشتیاق او.هم از انس ،هم از خوف.هم از محبت،هم از معرفت. هم از توبه و انابت ،هم از کرم و اجابت.هم از حاجات معیشتی و زمینی،هم از مطلوبات آرمانی و آسمانی.هم از تسلیم و هم از تعلیم.
و چیست جز دعا که این همه نعمت و برکات از دامان و آستین آن سخاوتمندانه فرو ریزد و آن همه خدمات و حسنات که کریمانه از دست او برخیزد؟"
سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ
منزهی تو ای که نیست معبودی جز تو فریاد فریاد برَهان ما را از آتش ای پروردگار
التماس دعا...