ایران اسلامی، دارای دو پیشینه تاریخی تلخ و شیرین است: پیشینه تلخ آن مربوط به دوران سخت و تاریک حکومت دو هزار و پانصد ساله پادشاهان ظالم و مستبد میباشد و پیشینه شیرین آن مربوط به دوران ظهور اسلام است که ایرانیان با پذیرش دین الهی، جایگاه و ارزش فطری، عقلانی و الهی خود را یافتند و به پاس این افتخار از همان سالهای آغازین ظهور اسلام، خدمات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ارزندهای به جامعه اسلامی ارائه کرده و در همه زمینهها، حماسه آفریدند، به گونهای که بالاترین تشویقها و مقامها را از سوی قرآن و عترت به خود اختصاص دادند. که در این مجال به نمونههایی از آنها اشاره میشود.
ایرانیان در منظر قرآن:
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ غیر از احادیثی که در تفسیر آیات در مورد ایرانیان آوردیم، بارها در مورد ایران و ایرانیان سخن گفته و از آنها به نیکی یاد کرده است که به چند مورد اشاره میشود. پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرمایند «ایرانیان خویشاوندان ما اهل بیتاند ... »و در جای دیگر میفرمایند: «اعظم الناس نصیباً فی الاسلام اهل الفارس؛ در بین مردم، مردم فارس بیشترین سهم را از اسلام دارند.» و در جایی دیگر از ایرانیان به عنوان خوشبختترین مردم یاد کرده و میفرمایند: «اسعد العجم بالاسلام اهل الفارس؛ خوشبختترین ملت غیر عرب به واسطه اسلام مردم ایرانند.» و در مقالی دیگر ایرانیان را اهل بهشت مینامد و آنها را جزء شفاعت شدگان در قیامت به حساب میآورد و میگویند: «اول کسانی که در روز قیامت برایشان شفاعت میکنم از میان امتم، اهل بیتم هستند سپس نزدیکترین نزدیکانم از قریش ... سپس از عجمها»
دریکی ازتشرفات سیدکریم پینه دوز،امام زمان(ع)به اومی فرمایند:(اگرهفته ای برتوبگذردومارانبینی چه می کنی؟(سیددرپاسخ می گوید:(آقاجان!به خدامی میرم!)وامام زمان (ع)می فرمایند:(اگراین طورنبود،هفته ای یک مارانمی دیدی!)
دریکی دیگرازتشرفات،امام زمان(ع)خطاب به سیدکریم می فرماید: (آیاکفش مارانیز می دوزی؟)وسید بلافاصله می گوید:(بله آقاجان !اماسه نفرجلوتراز شماکفششان راآورده اند.)امام زمان (ع)دقایقی بعد، باردیگرمی فرمایند:(سید!کفش مارانمی دوزی؟)وسیدمی گوید:(چراآقاجان!بعدازاین سه کفش می دوزم.) دقایقی می گذردوامام زمان (ع)برای بارسوم می پرسند:(سید!آیاکفش مارانمی دوزی؟)دراین هنگام ،سید طاقت ازکف می دهدوبرمی خیزدوامام زمانش رادرآغوش می گیردومی گوید:(سیدوآقای من!این قدرمرا امتحان نفرمایید!اگریک مرتبه دیگربفرمایید،فریادمی زنم وهمه راخبردارمی کنم که یوسف فاطمه درآغوش من است).
ساعت درحالی که آقاسید کریم باوسایل خانه اش درکوچه نشسته،است به آنجابرودوکلیدمنزل رابه اوتحویل بدهدآقای کاشانی این خواب ورویا راازخواب های صادقه به شمارمی آوردوصبح همان شب،به آدرس ونشانی که حضرت حجت(ع) به او فرموده بودند، می رود وآن خانه وصاحبش راپیدا می کند ودرمی یابدکه آدرس ونشانه هایی که درخواب به اوفرموده اند، بسیار دقیق وواقعی است.وقتی با صاحب خانه درموردخرید خانه اش صحبت می کند،اوباخوشحالی ازاین موضوع استقبال می کند وبرای آقای کاشانی فاش می سازدکه به علت داشتن بدهکاری،درشب گذشته به امام زمان(ع) متوسل شده است تااین خانه به سرعت به فروش برسدقرضش را ادا کند!آقای حاج محمودکاشانی آن خانه راخریداری می کندوکلیدش را از صاحب خانه می گیردودرست درهمان ساعتی که حضرت ولی عصر(ع)امرکرده بودند،به سوی خانه آقای سیدکریم